راهکارهایی برای ارتقای صنایع خرد فرهنگی در زمانه‌ای پیچیده

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، در کشور ما  روز ۲۱ مرداد هر سال با عنوان «روز ملی حمایت از صنایع کوچک» نامگذاری شده است. خاستگاه روز جهانی صنعت کوچک را می توان به شناخت روزافزون نقش محوری صنایع کوچک در شکل دادن به اقتصادهای ملی و چشم انداز اقتصاد جهانی ردیابی کرد.

راهکارهایی برای ارتقای صنایع خرد فرهنگی در زمانه‌ای پیچیده

سازمان ملل متحد و سازمان‌های بین‌المللی مختلف مدت‌هاست که اهمیت شرکت‌های کوچک و متوسط در پیشبرد توسعه اقتصادی، کاهش فقر و تقویت کارآفرینی را تصدیق کرده‌اند. تاریخ، 30 آگوست، برای بزرگداشت دستاوردها و پتانسیل SMEها در مقیاس جهانی انتخاب شد و حالا با نام روز جهانی صنایع کوچک شناخته می‌شود. البته 

ابتکار و بحث برای نامگذاری یک روز رسمی اختصاص داده شده به صنایع کوچک در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم شتاب بیشتری گرفت، زیرا کشورهای سراسر جهان شاهد تأثیر دگرگون کننده SME ها بر بافت اقتصادی خود بودند. کسب و کارهای کوچک سهم قابل توجهی در ایجاد شغل، نوآوری و ثبات اجتماعی دارند، به ویژه در کشورهای در حال توسعه که ستون فقرات اقتصاد را تشکیل می دهند.

دایره صنایع خرد فرهنگی

در این بین، صنایع خرد فرهنگی نیز به اندازه و شاید بیش از صنایع کلاسیک و مرسوم نیاز به حمایت و پیگیری از سوی نهادهای حاکمیتی دارند.

فرهنگ را می‌توان  مجموعه پيچيده‌ای از معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، فنون، اخلاق، قوانين، سنن و بالاخره تمام عادات و ضوابط مشترك ميان اعضای يك جامعه است كه در سه سطح  تولیدات، ارزش‌ها و باورها جاي مي‌گيرند.

صنایع خرد فرهنگی

صنايع، فنون و ساير مظاهر قابل‌مشاهده يك جامعه، در سطح مصنوعات (تمدن) هر فرهنگ جاي دارند، اخلاق و ساير «خوب و بد» هاي در سطح ارزش‌های ظاهری و معتقدات، معارف و ساير مفروضات در سطح باورها (جهان‌بينی) يك فرهنگ قرار مي‌گيرند.

محصولات فرهنگی از تقدس و ارزش ذاتي زيادی برخوردارند، تكثير صنعتي، مبادله اين كالاهاي نمادين درازای ساير اشياء، خدمات يا پول را افزايش داده است؛ اين امر موجب تبديل ارزش ذاتي و مقدس فرهنگ و كالاي فرهنگی  به ارزش مبادله‌ای شده است، تاجايی كه می‌توان گفت هنر و فرهنگ سرمايه‌داری کاملاً جذب اقتصاد شده است.

در همین راستا، صنايع فرهنگيِ اصلی به صنايعی گفته مي‌شود که از يک‌سو با توليد در مقياس صنعتي و از سوي ديگر با خلق و نشر «معناي اجتماعي» سروکار دارند و اساساً به کار «خالقان نمادها» وابسته‌اند؛ طبق اين تعريف، تبليغات و بازاريابي، راديو و تلويزيون، صنعت فيلم، صنعت اينترنت، صنايع موسيقي، چاپ و نشر (کتاب، ويدئو و بازي‌هاي رايانه‌اي) در گستره‌ صنايع فرهنگي اصلی قرار مي‌گيرند.

«بازارپردازی فرهنگی» و ضرورت ایجاد زنجیره فروش در محصولات فرهنگی

صنايع فرهنگي جنبي نيز مواردي چون هنرهاي خلاق و هنرهاي تجسمي را در برمی‌گيرند؛ زيرا اين‌گونه هنرها هرچند مستقيماً با ايجاد معناهاي نمادين اجتماعی سروکار دارند، اما روش‌های غیرصنعتی و يا نيمه‌صنعتی توليد را به کار می‌گيرند.

درمجموع باید گفت هر کالا و خدماتی که ساخته ذهن و دست بشر بوده و در پس شمایل ظاهری خود، واجد ارزش‌ها، پیشنه تاریخی و یا معناهای قابل‌انتقال (چه ساده و چه چندلایه) بوده و قابلیت تکثیر را داشته باشد در دایره صنایع فرهنگی قرار می‌گیرد.

سال‌ها از زمان مطرح‌شدن نظریه تخریب خلاق «ژوزف شومپیتر» در کتاب نظریه توسعه اقتصادی می‌گذرد، اما هیچ‌گاه تصور نمی‌شد که نظریه تخریب خلاق روزی در صدر نظریات اقتصادی قرار گیرد و شومپیتر را در زمره بزرگان اقتصاد جهان قرار دهد، نظریه‌ای که مبتنی بر حضور عناصر ایده و خلاقیت در تشکیل و توسعه یک صنعت است؛ سال‌ها بعد «تئودور آدورنو» آلمانی در کتاب دیالکتیک روشنگری نظریه‌ای را ارائه کرد که بنیان صنایع فرهنگی را شکل می‌داد.

صنایع فرهنگی موردتوجه فعالان اقتصادی قرارگرفته نه از جهت نوپا بودن بلکه از جهت اینکه محدودیت‌های جغرافیایی و منابع را کمتر در برابر خود می‌بیند، اما آنچه در کشورمان پیش‌آمده این است که صنایع فرهنگی چرخه تولید و توزیع و فروش خود را به‌درستی پیدا نکرده و در برخی موارد با خلأ‌های متعددی مواجه است.

صنایع فرهنگی هم به تبعیت از سایر صنایع در دسته‌بندی مقیاس و ابعاد به سه دسته کوچک، متوسط و بزرگ تقسیم می‌شود، به‌طور طبیعی صنایع بزرگ به دلیل حجم سرمایه‌گذاری و توان رقابتی‌شان در بازار قدرت حضور بیشتر و پررنگ‌تری دارند، اما مساله اساسی در این حوزه صنایع کوچک و متوسط و یا به‌اصطلاح SME هستند که در بازار پرفرازونشیب و نوپای صنایع فرهنگی قدرت رقابت و توان رویارویی با فضای متلاطم بازار را ندارند.

صنایع خرد فرهنگی

مسائل مختلف به‌طور دائم گریبان گیر این دسته از صنایع به‌خصوص در حوزه فرهنگ هست ازجمله مشکلات توزیع، مساله صرفه مقیاس، امکان صنعتی سازی ایده (به دلیل حجم بالای سرمایه‌گذاری)، امکان بازاریابی، مساله برندسازی و مشکلات فراوان دیگری که موانع بزرگی بر سر راه تقویت صنایع فرهنگی محسوب می‌شوند.

هزینه بالای تولید در صنایع کوچک و متوسط

مشکل کار جایی است که صنایع کوچک و متوسط به دلیل موانع گفته‌شده در گردونه رقابت به گوشه‌ای از میدان هدایت می‌شوند و به‌طور تدریجی از این عرصه خارج می‌شوند، مثال‌های متعددی می‌توان برای این مساله آورد که مهم‌ترین آن‌ها لوازم‌تحریر ایرانی است که به دلیل عدم صنعتی سازی و ایجاد صرفه مقیاس مناسب در کورس رقابت با کالا‌های خارجی جامانده است.

در تحلیل‌هایی که از این وقایع می‌بینیم به‌طور غالب به مساله تعرفه واردات اشاره می‌شود، اما باید به نکته دیگری اشاره کرد و آن هزینه‌های بالا تولید در صنایع کوچک و متوسط می‌باشد، هزینه بالای تولید در صنایع کوچک و متوسط به‌خصوص در حوزه صنایع فرهنگی که بیشتر مبتنی بر ایده‌های نو و خلاقانه‌اند، ناشی از عدم همکاری‌های بین بخشی است که عرصه رقابت را شدیدتر و در برخی مواقع نابرابر می‌کند.

یک راه‌حل کاربردی: خوشه‌سازی صنایع کوچک

راه‌حل و راهبرد برون‌رفت از این مشکلات چیست؟ چگونه می‌توان صنایع فرنگی را که عموماً در اندازه‌های کوچک و متوسط شکل‌گرفته‌اند را در عرصه بازار و اقتصاد قدرتمند نگاه داشت؟ آیا صنایع کوچک و متوسط که می‌توانند نقطه عزیمت یک اقتصاد را تشکیل دهند را می‌توان رها کرد؟ آیا وضعیت کنونی امکان رشد و توسعه یک بنگاه را می‌دهد؟ به نظر می‌رسد برای رسیدن به یک راهبرد اساسی نیازمند یک تصمیم متواضعانه و اساسی است و آن‌هم ایجاد خوشه‌های صنایع فرهنگی است. صنایع فرهنگی به دلیل قرابت‌های زیاد در یک حوزه جغرافیایی می‌توانند تشکیل خوشه‌هایی را بدهند تا مزایای متعددی را به دست آورند.

ازجمله این مزایا می‌توان به: ایجاد صرفه مقیاس، تکمیل زنجیره تولید توزیع و فروش، ایجاد هم‌افزایی، افزایش بهره‌وری در چرخه تولید،افزایش قدرت سرمایه‌گذاری، کاهش هزینه‌های تولید، کاهش ریسک و تقسیم ریسک در زنجیره تولید، تقویت و بسیج امکانات و منابع اشاره کرد.

بنابراین راهبرد برون‌رفت از مسائل و ایجاد رشد و توسعه نیازمند یک تصمیم متواضعانه در سطح صنایع فرهنگی است.

در ایجاد خوشه‌های صنایع فرهنگی باید به نکات متعددی توجه داشت:

صنایع فرهنگی که در یک خوشه مجتمع می‌شوند بایستی در یک محدوده جغرافیایی باشند؛در یک خوشه صنعتی فرهنگی بایستی ارتباط درون سیستمی برقرار باشد یا به عبارت دیگر صنایع گرد هم آمده باید از یک جنس باشند.

برای یک خوشه ایجاد یک پایگاه غیرتجاری مانند اتاق فکر و ایده متمرکز می‌تواند مفید باشد به‌عبارت‌دیگر راهبری یک خوشه بایستی در یک واحد متمرکز شود. همکاری بین اعضا باید کاملاً عادلانه و مبتنی بر تقسیم‌کار و تسهیم ریسک باشد.رقابت درون خوشه‌ای در عین وجود همکاری بادی وجود داشته باشد.

همچنین، صنایع حاضر در خوشه به‌طور عمودی و در طول یکدیگر قرار گیرند و تمام اعضای خوشه باید تشکیل یک زنجیره را بدهند.موازی کاری به حداقل برسد وتمرکز در خرید و بازاریابی قدرت صرفه مقیاس و کاهش هزینه‌های تولید را در پی خواهد داشت.

یک‌همت عمومی برای رسیدن به اهداف خوشه‌سازی بیش از همه می‌تواند راهگشا در حوزه صنایع خرد فرهنگی باشد چراکه این خوشه‌سازی امکان حل بسیاری از مسائل حوزه اقتصاد را دارد.

دکمه بازگشت به بالا