افعال عربی برای صرف: ۲۰ مثال پرکاربرد با جدول کامل

کنکور

چند فعل عربی برای صرف

صرف افعال عربی، از جمله «کَتَبَ»، «ذَهَبَ»، «شَرِبَ» و «قالَ»، دروازه ای به سوی فهم عمیق تر این زبان می گشاید و به زبان آموزان کمک می کند تا مفاهیم را با دقت و ظرافت بیشتری بیان کنند. کسی که به دنبال تسلط بر زبان عربی است، به زودی درمی یابد که صرف افعال ستون فقرات مکالمه و نگارش را تشکیل می دهد و با یادگیری آن، قادر خواهد بود تا ایده های خود را در زمان ها و صیغه های مختلف به درستی منتقل کند. در این مقاله جامع، ما به سفری در دنیای افعال پرکاربرد عربی می رویم و با رویکردی گام به گام، به صرف کامل ده فعل کلیدی در تمام ۱۴ صیغه می پردازیم. علاوه بر این، فهرست دیگری از ۴۰ فعل پرکاربرد را با صرف مختصر ارائه می کنیم تا دایره واژگان و مهارت زبانی خواننده گسترش یابد. این راهنما به گونه ای طراحی شده است که نه تنها دانش نظری را ارائه دهد، بلکه با تمرینات عملی، مسیر تسلط بر صرف فعل را برای علاقه مندان هموار سازد.

چرا تسلط بر صرف افعال پرکاربرد عربی یک نیاز حیاتی است؟

زبان عربی، همچون هر زبان دیگری، هسته ای از افعال دارد که بخش عمده ای از ارتباطات روزمره را شکل می دهد. این افعال، در واقع، نبض جملات هستند و بدون درک صحیح چگونگی تغییر شکل آن ها، نمی توان به درستی مفاهیم را بیان کرد یا سخنان دیگران را فهمید. تصور کنید شخصی می خواهد بگوید «او نوشت»، «من می نوشم» یا «آنها بنوشند»؛ هر یک از این عبارات، ریشه ای مشترک دارند، اما صرف آن ها در زمان ها، اشخاص و اعداد مختلف، شکل های متفاوتی به خود می گیرد.

یادگیری صرف فعل در عربی تنها به معنی حفظ کردن یک سری جدول نیست؛ بلکه به معنای درک منطق درونی زبان و توانایی به کارگیری آن در موقعیت های گوناگون است. بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان زبان عربی، و حتی داوطلبان کنکور، در ابتدای مسیر با پیچیدگی های صرف فعل دست و پنجه نرم می کنند. اما آن هایی که موفق می شوند، کشف می کنند که با یک روش صحیح و تکرار هدفمند، این چالش به یکی از شیرین ترین بخش های یادگیری تبدیل می شود. این مقاله با همین رویکرد، یک منبع کامل و کاربردی فراهم آورده است که نه تنها لیستی از افعال پرکاربرد را ارائه می دهد، بلکه با صرف کامل و دقیق آن ها در ۱۴ صیغه، به مخاطب کمک می کند تا بر این مهارت حیاتی تسلط یابد.

اصول بنیادین صرف فعل در عربی: کشف ۱۴ صیغه حیاتی

ماهیت صرف فعل: تحول واژگان برای بیان مفاهیم

در زبان عربی، «صرف فعل» به فرآیندی اشاره دارد که در آن یک فعل، بر اساس عواملی مانند فاعل آن (چه کسی انجام دهنده کار است)، زمان وقوع فعل (گذشته، حال، آینده) و حالت انجام فعل (دستور، نهی)، شکل های متفاوتی به خود می گیرد. این تغییرات، به زبان سخن، امکان بیان دقیق و ظریف مفاهیم را می دهد و جزئیات زیادی را در یک کلمه جای می دهد. کسانی که به یادگیری این زبان می پردازند، به زودی متوجه می شوند که بدون شناخت و تسلط بر این تغییرات، ارتباط صحیح و دقیق دشوار خواهد بود.

ابعاد صرف فعل: جنس، عدد و شخص در زبان عربی

فعل در زبان عربی، مانند یک آینه، اطلاعاتی درباره فاعل خود بازتاب می دهد. این اطلاعات شامل سه بُعد اصلی است:

  • شخص: به این اشاره دارد که فاعل، اول شخص (متکلم: من، ما)، دوم شخص (مخاطب: تو، شما) یا سوم شخص (غایب: او، آن ها) است.
  • جنس: بر خلاف زبان فارسی، در زبان عربی بین مذکر و مؤنث تفاوت وجود دارد و این تفاوت در صرف فعل نیز نمود پیدا می کند. بنابراین، برای «او (مرد) نوشت» و «او (زن) نوشت» از دو شکل متفاوت فعل استفاده می شود.
  • عدد: فعل نشان می دهد که فاعل مفرد (یک نفر)، مثنی (دو نفر) یا جمع (سه نفر یا بیشتر) است.

نقشه راه صیغه ها: جدول کامل ۱۴ ضمیر منفصل

با ترکیب این ابعاد، ۱۴ صیغه اصلی در صرف فعل عربی به دست می آید. این صیغه ها، در واقع، چارچوبی هستند که تمام افعال در زبان عربی بر اساس آن ها صرف می شوند. در جدول زیر، این ۱۴ صیغه به همراه ضمیر منفصل مربوط به هر یک آورده شده است. مرور این جدول، راهی عالی برای آشنایی اولیه با ساختار صرف فعل محسوب می شود.

شخص جنس عدد ضمیر منفصل
غایب مذکر مفرد هُوَ (او – مرد)
مثنی هُما (آن دو – مرد)
جمع هُم (آنها – مردان)
مؤنث مفرد هِیَ (او – زن)
مثنی هُما (آن دو – زن)
جمع هُنَّ (آنها – زنان)
مخاطب مذکر مفرد أنتَ (تو – مرد)
مثنی أنتُما (شما دو – مرد)
جمع أنتُم (شما چند – مردان)
مؤنث مفرد أنتِ (تو – زن)
مثنی أنتُما (شما دو – زن)
جمع أنتُنَّ (شما چند – زنان)
متکلم مذکر و مؤنث وحده (مفرد) أنا (من)
مذکر و مؤنث مع الغیر (جمع) نَحْنُ (ما)

زمان های اصلی افعال: پنجره ای به گذشته، حال و آینده

زبان آموزان با مطالعه هر فعل در عربی، با زمان های مختلفی روبرو می شوند که هر یک بیانگر زمان خاصی از وقوع عمل است. این زمان ها شامل موارد زیر می شوند:

  • فعل ماضی: عملی را در گذشته نشان می دهد. وقتی کسی درباره رویدادی که پیش از زمان حال رخ داده، سخن می گوید، از فعل ماضی استفاده می کند.
  • فعل مضارع: برای بیان عملی در زمان حال یا آینده نزدیک به کار می رود. این فعل می تواند عادت ها، حقایق و رویدادهای جاری را توصیف کند.
  • فعل مستقبل: به طور خاص برای اشاره به آینده استفاده می شود. این فعل با افزودن پیشوندهای خاصی به فعل مضارع ساخته می شود و نشان دهنده وقوع عملی در زمان آینده است.
  • فعل امر: برای درخواست یا دستور انجام کاری به کار می رود. این فعل معمولاً برای مخاطب (دوم شخص) صرف می شود.
  • فعل نهی: برای بازداشتن از انجام کاری استفاده می شود. این فعل نیز، مانند امر، بیشتر برای مخاطب به کار می رود.

صرف گام به گام ۱۰ فعل کلیدی عربی: مسیر تسلط

در این بخش، به طور مفصل به صرف ده فعل از پرکاربردترین افعال در زبان عربی می پردازیم. این افعال، پایه ای برای یادگیری و تسلط بر ساختار افعال عربی فراهم می آورند و با تمرین آن ها، بسیاری از پیچیدگی های صرف از میان برداشته می شود. هر فعل را از جنبه های مختلف زمانی و حالتی بررسی می کنیم و مثال های کاربردی برای هر صیغه ارائه می دهیم تا درک عمیق تری از کاربرد آن ها به دست آید. مشاهده گران زبان عربی درمی یابند که تسلط بر این افعال کلیدی، نقطه عطفی در مسیر یادگیری آن ها خواهد بود.

۱. کَتَبَ (نوشتن): از ماضی تا امر

ریشه فعل «کَتَبَ» از جمله افعال ثلاثی مجرد سالم است و به معنای «نوشتن» می باشد. این فعل یکی از بنیادی ترین افعال برای شروع یادگیری صرف در عربی است، زیرا هیچ گونه تغییر خاصی (مانند اعلال یا همزه دار بودن) در ریشه آن وجود ندارد و قواعد صرف به سادگی بر آن اعمال می شود.

صرف فعل ماضی کَتَبَ: یادآوری گذشته ها

هنگامی که کسی به گذشته نظر می افکند و به رویدادهای سپری شده اشاره می کند، این فعل ماضی است که زبان او را یاری می دهد. برای ساخت فعل ماضی، ضمائر متصل به انتهای ریشه اصلی فعل «کَتَبَ» اضافه می شوند.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ (او – مرد) کَتَبَ هُوَ کَتَبَ الرِّسالَةَ. او نامه را نوشت.
هِیَ (او – زن) کَتَبَتْ هِیَ کَتَبَتِ القِصَّةَ. او داستان را نوشت.
هُما (آن دو – مرد) کَتَبا هُما کَتَبا الدَّرْسَ. آن دو درس را نوشتند.
هُما (آن دو – زن) کَتَبَتا هُما کَتَبَتا الواجِبَ. آن دو تکلیف را نوشتند.
هُم (آنها – مردان) کَتَبُوا هُم کَتَبُوا الکُتُبَ. آنها کتاب ها را نوشتند.
هُنَّ (آنها – زنان) کَتَبْنَ هُنَّ کَتَبْنَ الرَّسائِلَ. آنها نامه ها را نوشتند.
أنتَ (تو – مرد) کَتَبْتَ أنتَ کَتَبْتَ اِسمَکَ. تو اسمت را نوشتی.
أنتِ (تو – زن) کَتَبْتِ أنتِ کَتَبْتِ شِعرًا. تو شعری نوشتی.
أنتُما (شما دو – مرد/زن) کَتَبْتُما أنتُما کَتَبْتُما التَّقريرَ. شما دو نفر گزارش را نوشتید.
أنتُم (شما چند – مردان) کَتَبْتُم أنتُم کَتَبْتُم العُنوانَ. شما آدرس را نوشتید.
أنتُنَّ (شما چند – زنان) کَتَبْتُنَّ أنتُنَّ کَتَبْتُنَّ الأفکارَ. شما افکار را نوشتید.
أنا (من) کَتَبْتُ أنا کَتَبْتُ مُذَكِّراتي. من خاطراتم را نوشتم.
نَحْنُ (ما) کَتَبْنا نَحْنُ کَتَبْنا القَوانینَ. ما قوانین را نوشتیم.

منفی کردن ماضی کَتَبَ: وقتی قلم از حرکت می ایستد

برای بیان اینکه عملی در گذشته اتفاق نیفتاده است، به سادگی از حرف نفی «ما» قبل از فعل ماضی استفاده می شود. این حرف هیچ تغییری در ساختار فعل ایجاد نمی کند.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما کَتَبَ هُوَ ما کَتَبَ الرِّسالَةَ. او نامه را ننوشت.
هِیَ ما کَتَبَتْ هِیَ ما کَتَبَتِ القِصَّةَ. او داستان را ننوشت.
هُما (مذکر) ما کَتَبا هُما ما کَتَبا الدَّرْسَ. آن دو درس را ننوشتند.
هُما (مؤنث) ما کَتَبَتا هُما ما کَتَبَتا الواجِبَ. آن دو تکلیف را ننوشتند.
هُم ما کَتَبُوا هُم ما کَتَبُوا الکُتُبَ. آنها کتاب ها را ننوشتند.
هُنَّ ما کَتَبْنَ هُنَّ ما کَتَبْنَ الرَّسائِلَ. آنها نامه ها را ننوشتند.
أنتَ ما کَتَبْتَ أنتَ ما کَتَبْتَ اِسمَکَ. تو اسمت را ننوشتی.
أنتِ ما کَتَبْتِ أنتِ ما کَتَبْتِ شِعرًا. تو شعری ننوشتی.
أنتُما ما کَتَبْتُما أنتُما ما کَتَبْتُما التَّقريرَ. شما دو نفر گزارش را ننوشتید.
أنتُم ما کَتَبْتُم أنتُم ما کَتَبْتُم العُنوانَ. شما آدرس را ننوشتید.
أنتُنَّ ما کَتَبْتُنَّ أنتُنَّ ما کَتَبْتُنَّ الأفکارَ. شما افکار را ننوشتید.
أنا ما کَتَبْتُ أنا ما کَتَبْتُ مُذَكِّراتي. من خاطراتم را ننوشتم.
نَحْنُ ما کَتَبْنا نَحْنُ ما کَتَبْنا القَوانینَ. ما قوانین را ننوشتیم.

صرف فعل مضارع کَتَبَ: روایت حال و آینده نزدیک

فعل مضارع برای بیان عملی که در حال حاضر رخ می دهد یا در آینده نزدیک اتفاق خواهد افتاد، استفاده می شود. برای ساخت فعل مضارع، پیشوندهایی به ابتدای ریشه فعل اضافه می شوند و برخی پسوندها نیز به انتهای آن ملحق می گردند.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَکتُبُ هُوَ یَکتُبُ الدَّرسَ. او درس را می نویسد/خواهد نوشت.
هِیَ تَکتُبُ هِیَ تَکتُبُ رِسالَةً. او نامه ای می نویسد/خواهد نوشت.
هُما (مذکر) یَکتُبانِ هُما یَکتُبانِ التَّقريرَ. آن دو گزارش را می نویسند/خواهند نوشت.
هُما (مؤنث) تَکتُبانِ هُما تَکتُبانِ الواجِبَ. آن دو تکلیف را می نویسند/خواهند نوشت.
هُم یَکتُبونَ هُم یَکتُبونَ القَصائِدَ. آنها قصیده ها را می نویسند/خواهند نوشت.
هُنَّ یَکتُبْنَ هُنَّ یَکتُبْنَ الأَسماءَ. آنها اسامی را می نویسند/خواهند نوشت.
أنتَ تَکتُبُ أنتَ تَکتُبُ بِخَطٍّ جَميلٍ. تو با خطی زیبا می نویسی/خواهی نوشت.
أنتِ تَکتُبینَ أنتِ تَکتُبینَ یَوميّاتِکِ. تو خاطراتت را می نویسی/خواهی نوشت.
أنتُما تَکتُبانِ أنتُما تَکتُبانِ بِسُرعَةٍ. شما دو نفر سریع می نویسید/خواهید نوشت.
أنتُم تَکتُبونَ أنتُم تَکتُبونَ أفكارَکُم. شما افکارتان را می نویسید/خواهید نوشت.
أنتُنَّ تَکتُبْنَ أنتُنَّ تَکتُبْنَ مُلاحظاتِکُنَّ. شما ملاحظاتتان را می نویسید/خواهید نوشت.
أنا أَکتُبُ أنا أَکتُبُ مَقالَةً. من مقاله ای می نویسم/خواهم نوشت.
نَحْنُ نَکتُبُ نَحْنُ نَکتُبُ القِصَصَ. ما داستان ها را می نویسیم/خواهیم نوشت.

منفی کردن مضارع کَتَبَ: از لا تا عدم انجام کار

برای منفی کردن فعل مضارع، از حرف نفی «لا» قبل از آن استفاده می شود. «لا» نفی کننده فعل مضارع است و معمولاً تغییری در حرکات فعل ایجاد نمی کند، مگر اینکه عامل دیگری مانند حروف ناصبه یا جازمه وارد شود.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَکتُبُ هُوَ لا یَکتُبُ الدَّرسَ. او درس را نمی نویسد.
هِیَ لا تَکتُبُ هِیَ لا تَکتُبُ رِسالَةً. او نامه ای نمی نویسد.
هُما (مذکر) لا یَکتُبانِ هُما لا یَکتُبانِ التَّقريرَ. آن دو گزارش را نمی نویسند.
هُما (مؤنث) لا تَکتُبانِ هُما لا تَکتُبانِ الواجِبَ. آن دو تکلیف را نمی نویسند.
هُم لا یَکتُبونَ هُم لا یَکتُبونَ القَصائِدَ. آنها قصیده ها را نمی نویسند.
هُنَّ لا یَکتُبْنَ هُنَّ لا یَکتُبْنَ الأَسماءَ. آنها اسامی را نمی نویسند.
أنتَ لا تَکتُبُ أنتَ لا تَکتُبُ بِخَطٍّ جَميلٍ. تو با خطی زیبا نمی نویسی.
أنتِ لا تَکتُبینَ أنتِ لا تَکتُبینَ یَوميّاتِکِ. تو خاطراتت را نمی نویسی.
أنتُما لا تَکتُبانِ أنتُما لا تَکتُبانِ بِسُرعَةٍ. شما دو نفر سریع نمی نویسید.
أنتُم لا تَکتُبونَ أنتُم لا تَکتُبونَ أفكارَکُم. شما افکارتان را نمی نویسید.
أنتُنَّ لا تَکتُبْنَ أنتُنَّ لا تَکتُبْنَ مُلاحظاتِکُنَّ. شما ملاحظاتتان را نمی نویسید.
أنا لا أَکتُبُ أنا لا أَکتُبُ مَقالَةً. من مقاله ای نمی نویسم.
نَحْنُ لا نَکتُبُ نَحْنُ لا نَکتُبُ القِصَصَ. ما داستان ها را نمی نویسیم.

صرف فعل مستقبل کَتَبَ: از سَـ تا سَوفَ

فعل مستقبل برای اشاره به آینده به کار می رود. در زبان عربی، دو راه اصلی برای ساخت فعل مستقبل وجود دارد: استفاده از پیشوند «سَـ» (برای آینده نزدیک) یا کلمه «سَوفَ» (برای آینده دور) قبل از فعل مضارع. این حروف هیچ تغییری در ساختار اصلی فعل مضارع ایجاد نمی کنند.

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَکتُبُ (او خواهد نوشت – به زودی)
  • هِیَ سَتَکتُبُ (او خواهد نوشت – به زودی)
  • أنا سَأَکتُبُ (من خواهم نوشت – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَکتُبُ (او خواهد نوشت – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَکتُبُ (او خواهد نوشت – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَکتُبُ (من خواهم نوشت – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل کَتَبَ: افعال ناصبه و نفی آینده

برای منفی کردن فعل مستقبل، از حرف ناصبه «لن» استفاده می شود که قبل از فعل مضارع می آید و آن را منصوب می کند. منصوب کردن فعل مضارع به این معنی است که حرکت آخر فعل از ضمه به فتحه تغییر می کند و نون های انتهای افعال (به جز نون جمع مؤنث) حذف می شوند.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَکتُبَ هُوَ لن یَکتُبَ الرِّسالَةَ. او هرگز نامه را نخواهد نوشت.
هِیَ لن تَکتُبَ هِیَ لن تَکتُبَ القِصَّةَ. او هرگز داستان را نخواهد نوشت.
هُما (مذکر) لن یَکتُبا هُما لن یَکتُبا الدَّرسَ. آن دو هرگز درس را نخواهند نوشت.
هُما (مؤنث) لن تَکتُبا هُما لن تَکتُبا الواجِبَ. آن دو هرگز تکلیف را نخواهند نوشت.
هُم لن یَکتُبوا هُم لن یَکتُبوا الکُتُبَ. آنها هرگز کتاب ها را نخواهند نوشت.
هُنَّ لن یَکتُبْنَ هُنَّ لن یَکتُبْنَ الرَّسائِلَ. آنها هرگز نامه ها را نخواهند نوشت.
أنتَ لن تَکتُبَ أنتَ لن تَکتُبَ اِسمَکَ. تو هرگز اسمت را نخواهی نوشت.
أنتِ لن تَکتُبی أنتِ لن تَکتُبی شِعرًا. تو هرگز شعری نخواهی نوشت.
أنتُما لن تَکتُبا أنتُما لن تَکتُبا التَّقريرَ. شما دو نفر هرگز گزارش را نخواهید نوشت.
أنتُم لن تَکتُبوا أنتُم لن تَکتُبوا العُنوانَ. شما هرگز آدرس را نخواهید نوشت.
أنتُنَّ لن تَکتُبْنَ أنتُنَّ لن تَکتُبْنَ الأفکارَ. شما هرگز افکار را نخواهید نوشت.
أنا لن أَکتُبَ أنا لن أَکتُبَ مُذَكِّراتي. من هرگز خاطراتم را نخواهم نوشت.
نَحْنُ لن نَکتُبَ نَحْنُ لن نَکتُبَ القَوانینَ. ما هرگز قوانین را نخواهیم نوشت.

صرف فعل امر کَتَبَ: دستور به نوشتن

فعل امر برای دستور دادن یا درخواست انجام کاری به کار می رود. این فعل عمدتاً برای صیغه های مخاطب (دوم شخص) ساخته می شود. مراحل ساخت فعل امر شامل حذف حرف مضارعه «تـ» و افزودن همزه وصل به ابتدای فعل (با حرکت مناسب) و سپس مجزوم کردن فعل است.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ (مفرد مذکر) اُکتُبْ اُکتُبْ اِسمَکَ بِخَطٍّ واضِحٍ. اسمت را با خطی واضح بنویس.
أنتِ (مفرد مؤنث) اُکتُبی اُکتُبی رِسالةً إلى صَدیقَتِکِ. نامه ای به دوستت بنویس.
أنتُما (مثنی مذکر/مؤنث) اُکتُبا اُکتُبا التَّقريرَ قَبلَ نِهایَةِ الیَومِ. گزارش را قبل از پایان روز بنویسید.
أنتُم (جمع مذکر) اُکتُبوا اُکتُبوا جَميعَ مَلاحظاتِکُم. تمام ملاحظاتتان را بنویسید.
أنتُنَّ (جمع مؤنث) اُکتُبْنَ اُکتُبْنَ أسماءَ المُشارِکاتِ. اسامی شرکت کنندگان را بنویسید.

صرف فعل نهی کَتَبَ: بازدارندگی از عمل

فعل نهی برای بازداشتن یا منع کردن کسی از انجام کاری استفاده می شود. این فعل نیز مانند امر، بیشتر برای صیغه های مخاطب به کار می رود. برای ساخت فعل نهی، حرف «لا» (لای نهی) را قبل از فعل مضارع می آوریم و سپس فعل را مجزوم می کنیم.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ (مفرد مذکر) لا تَکتُبْ لا تَکتُبْ عَلی الجُدرانِ. روی دیوارها ننویس.
أنتِ (مفرد مؤنث) لا تَکتُبی لا تَکتُبی بِقَلَمٍ غَیرِ واضِحٍ. با قلمی ناواضح ننویس.
أنتُما (مثنی مذکر/مؤنث) لا تَکتُبا لا تَکتُبا بِصَوتٍ مُرتَفِعٍ. با صدای بلند ننویسید.
أنتُم (جمع مذکر) لا تَکتُبوا لا تَکتُبوا إجابَةً خَطَأ. پاسخ اشتباه ننویسید.
أنتُنَّ (جمع مؤنث) لا تَکتُبْنَ لا تَکتُبْنَ بِعَجَلَةٍ. با عجله ننویسید.

۲. ذَهَبَ (رفتن): سیر و سفر در زمان ها

فعل «ذَهَبَ» به معنای «رفتن» از پرکاربردترین افعال در زبان عربی است و به دلیل ساختار سالم خود، نمونه ای عالی برای تمرین قواعد صرف محسوب می شود. در ادامه، صرف این فعل را در زمان ها و حالات مختلف مشاهده می کنید، که می تواند راهگشای بسیاری از گفتگوهای روزمره و متون نوشتاری باشد.

صرف فعل ماضی ذَهَبَ: حکایت از گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ذَهَبَ هُوَ ذَهَبَ إلی السُّوقِ. او به بازار رفت.
هِیَ ذَهَبَتْ هِیَ ذَهَبَتْ إلی المَدرَسَةِ. او به مدرسه رفت.
هُما (مذکر) ذَهَبا هُما ذَهَبا إلی العَمَلِ. آن دو به سر کار رفتند.
هُما (مؤنث) ذَهَبَتا هُما ذَهَبَتا إلی الجامِعَةِ. آن دو به دانشگاه رفتند.
هُم ذَهَبُوا هُم ذَهَبُوا إلی الحَفلَةِ. آنها به جشن رفتند.
هُنَّ ذَهَبْنَ هُنَّ ذَهَبْنَ إلی المَکتَبَةِ. آنها به کتابخانه رفتند.
أنتَ ذَهَبْتَ أنتَ ذَهَبْتَ إلی بَیتِ صَدیقِکَ. تو به خانه دوستت رفتی.
أنتِ ذَهَبْتِ أنتِ ذَهَبْتِ إلی الطَبیبَةِ. تو به پزشک رفتی.
أنتُما ذَهَبْتُما أنتُما ذَهَبْتُما لِلتَّسَوُّقِ. شما دو نفر برای خرید رفتید.
أنتُم ذَهَبْتُم أنتُم ذَهَبْتُم فی رِحلَةٍ. شما به سفر رفتید.
أنتُنَّ ذَهَبْتُنَّ أنتُنَّ ذَهَبْتُنَّ إلى المُنتَزَهِ. شما به پارک رفتید.
أنا ذَهَبْتُ أنا ذَهَبْتُ إلى مَکتَبِ البريدِ. من به اداره پست رفتم.
نَحْنُ ذَهَبْنا نَحْنُ ذَهَبْنا لِقضاءِ العُطلَةِ. ما برای گذراندن تعطیلات رفتیم.

منفی کردن ماضی ذَهَبَ: ممانعت از رفتن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما ذَهَبَ هُوَ ما ذَهَبَ إلی السُّوقِ. او به بازار نرفت.
هِیَ ما ذَهَبَتْ هِیَ ما ذَهَبَتْ إلی المَدرَسَةِ. او به مدرسه نرفت.
هُما (مذکر) ما ذَهَبا هُما ما ذَهَبا إلی العَمَلِ. آن دو به سر کار نرفتند.
هُما (مؤنث) ما ذَهَبَتا هُما ما ذَهَبَتا إلی الجامِعَةِ. آن دو به دانشگاه نرفتند.
هُم ما ذَهَبُوا هُم ما ذَهَبُوا إلی الحَفلَةِ. آنها به جشن نرفتند.
هُنَّ ما ذَهَبْنَ هُنَّ ما ذَهَبْنَ إلی المَکتَبَةِ. آنها به کتابخانه نرفتند.
أنتَ ما ذَهَبْتَ أنتَ ما ذَهَبْتَ إلی بَیتِ صَدیقِکَ. تو به خانه دوستت نرفتی.
أنتِ ما ذَهَبْتِ أنتِ ما ذَهَبْتِ إلی الطَبیبَةِ. تو به پزشک نرفتی.
أنتُما ما ذَهَبْتُما أنتُما ما ذَهَبْتُما لِلتَّسَوُّقِ. شما دو نفر برای خرید نرفتید.
أنتُم ما ذَهَبْتُم أنتُم ما ذَهَبْتُم فی رِحلَةٍ. شما به سفر نرفتید.
أنتُنَّ ما ذَهَبْتُنَّ أنتُنَّ ما ذَهَبْتُنَّ إلى المُنتَزَهِ. شما به پارک نرفتید.
أنا ما ذَهَبْتُ أنا ما ذَهَبْتُ إلى مَکتَبِ البريدِ. من به اداره پست نرفتم.
نَحْنُ ما ذَهَبْنا نَحْنُ ما ذَهَبْنا لِقضاءِ العُطلَةِ. ما برای گذراندن تعطیلات نرفتیم.

صرف فعل مضارع ذَهَبَ: مسیر حال و آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَذهَبُ هُوَ یَذهَبُ إلى المَسجِدِ. او به مسجد می رود/خواهد رفت.
هِیَ تَذهَبُ هِیَ تَذهَبُ إلى المَکتَبَةِ. او به کتابخانه می رود/خواهد رفت.
هُما (مذکر) یَذهَبانِ هُما یَذهَبانِ إلى الحَدیقَةِ. آن دو به باغ می روند/خواهند رفت.
هُما (مؤنث) تَذهَبانِ هُما تَذهَبانِ إلى المَتحَفِ. آن دو به موزه می روند/خواهند رفت.
هُم یَذهَبونَ هُم یَذهَبونَ إلى البَحرِ. آنها به دریا می روند/خواهند رفت.
هُنَّ یَذهَبْنَ هُنَّ یَذهَبْنَ إلى السّوقِ. آنها به بازار می روند/خواهند رفت.
أنتَ تَذهَبُ أنتَ تَذهَبُ إلى عَمَلِکَ یَومِیًّا. تو هر روز به سر کار خود می روی/خواهی رفت.
أنتِ تَذهَبینَ أنتِ تَذهَبینَ إلى مَنزِلِکِ. تو به خانه خود می روی/خواهی رفت.
أنتُما تَذهَبانِ أنتُما تَذهَبانِ مَعًا. شما دو نفر با هم می روید/خواهید رفت.
أنتُم تَذهَبونَ أنتُم تَذهَبونَ إلى الحَفلاتِ. شما به جشن ها می روید/خواهید رفت.
أنتُنَّ تَذهَبْنَ أنتُنَّ تَذهَبْنَ إلى مَکانِ العَمَلِ. شما به محل کار می روید/خواهید رفت.
أنا أَذهَبُ أنا أَذهَبُ إلى المَطعمِ. من به رستوران می روم/خواهم رفت.
نَحْنُ نَذهَبُ نَحْنُ نَذهَبُ إلى مُباراةِ کُرَةِ القَدَمِ. ما به بازی فوتبال می رویم/خواهیم رفت.

منفی کردن مضارع ذَهَبَ: عدم انجام حرکت

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَذهَبُ هُوَ لا یَذهَبُ إلى المَسجِدِ. او به مسجد نمی رود.
هِیَ لا تَذهَبُ هِیَ لا تَذهَبُ إلى المَکتَبَةِ. او به کتابخانه نمی رود.
هُما (مذکر) لا یَذهَبانِ هُما لا یَذهَبانِ إلى الحَدیقَةِ. آن دو به باغ نمی روند.
هُما (مؤنث) لا تَذهَبانِ هُما لا تَذهَبانِ إلى المَتحَفِ. آن دو به موزه نمی روند.
هُم لا یَذهَبونَ هُم لا یَذهَبونَ إلى البَحرِ. آنها به دریا نمی روند.
هُنَّ لا یَذهَبْنَ هُنَّ لا یَذهَبْنَ إلى السّوقِ. آنها به بازار نمی روند.
أنتَ لا تَذهَبُ أنتَ لا تَذهَبُ إلى عَمَلِکَ یَومِیًّا. تو هر روز به سر کار خود نمی روی.
أنتِ لا تَذهَبینَ أنتِ لا تَذهَبینَ إلى مَنزِلِکِ. تو به خانه خود نمی روی.
أنتُما لا تَذهَبانِ أنتُما لا تَذهَبانِ مَعًا. شما دو نفر با هم نمی روید.
أنتُم لا تَذهَبونَ أنتُم لا تَذهَبونَ إلى الحَفلاتِ. شما به جشن ها نمی روید.
أنتُنَّ لا تَذهَبْنَ أنتُنَّ لا تَذهَبْنَ إلى مَکانِ العَمَلِ. شما به محل کار نمی روید.
أنا لا أَذهَبُ أنا لا أَذهَبُ إلى المَطعمِ. من به رستوران نمی روم.
نَحْنُ لا نَذهَبُ نَحْنُ لا نَذهَبُ إلى مُباراةِ کُرَةِ القَدَمِ. ما به بازی فوتبال نمی رویم.

صرف فعل مستقبل ذَهَبَ: آینده رفتن

با افزودن «سَـ» یا «سَوفَ» به فعل مضارع، قصد یا قطعیت رفتن به مکانی در آینده بیان می شود.

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَذهَبُ (او خواهد رفت – به زودی)
  • هِیَ سَتَذهَبُ (او خواهد رفت – به زودی)
  • أنا سَأَذهَبُ (من خواهم رفت – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَذهَبُ (او خواهد رفت – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَذهَبُ (او خواهد رفت – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَذهَبُ (من خواهم رفت – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل ذَهَبَ: نفی رفتن در آینده

برای نفی رفتن در آینده، از «لن» استفاده می شود که فعل مضارع را منصوب می کند و نون های اعراب (به جز نون جمع مؤنث) را حذف می کند.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَذهَبَ هُوَ لن یَذهَبَ إلى السُّوقِ. او هرگز به بازار نخواهد رفت.
هِیَ لن تَذهَبَ هِیَ لن تَذهَبَ إلى المَدرَسَةِ. او هرگز به مدرسه نخواهد رفت.
هُما (مذکر) لن یَذهَبا هُما لن یَذهَبا إلى العَمَلِ. آن دو هرگز به سر کار نخواهند رفت.
هُما (مؤنث) لن تَذهَبا هُما لن تَذهَبا إلى الجامِعَةِ. آن دو هرگز به دانشگاه نخواهند رفت.
هُم لن یَذهَبوا هُم لن یَذهَبوا إلى الحَفلَةِ. آنها هرگز به جشن نخواهند رفت.
هُنَّ لن یَذهَبْنَ هُنَّ لن یَذهَبْنَ إلى المَکتَبَةِ. آنها هرگز به کتابخانه نخواهند رفت.
أنتَ لن تَذهَبَ أنتَ لن تَذهَبَ إلى بَیتِ صَدیقِکَ. تو هرگز به خانه دوستت نخواهی رفت.
أنتِ لن تَذهَبی أنتِ لن تَذهَبی إلى الطَبیبَةِ. تو هرگز به پزشک نخواهی رفت.
أنتُما لن تَذهَبا أنتُما لن تَذهَبا لِلتَّسَوُّقِ. شما دو نفر هرگز برای خرید نخواهید رفت.
أنتُم لن تَذهَبوا أنتُم لن تَذهَبوا فی رِحلَةٍ. شما هرگز به سفر نخواهید رفت.
أنتُنَّ لن تَذهَبْنَ أنتُنَّ لن تَذهَبْنَ إلى المُنتَزَهِ. شما هرگز به پارک نخواهید رفت.
أنا لن أَذهَبَ أنا لن أَذهَبَ إلى مَکتَبِ البريدِ. من هرگز به اداره پست نخواهم رفت.
نَحْنُ لن نَذهَبَ نَحْنُ لن نَذهَبَ لِقضاءِ العُطلَةِ. ما هرگز برای گذراندن تعطیلات نخواهیم رفت.

صرف فعل امر ذَهَبَ: دستور به رفتن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ اِذهَبْ اِذهَبْ إلى الجامِعَةِ. به دانشگاه برو.
أنتِ اِذهَبی اِذهَبی إلى البَیتِ. به خانه برو.
أنتُما اِذهَبا اِذهَبا إلى صَفِّکُما. به کلاس تان بروید.
أنتُم اِذهَبوا اِذهَبوا إلى صَلاتِکُم. به نمازتان بروید.
أنتُنَّ اِذهَبْنَ اِذهَبْنَ إلى المَطْعَمِ. به رستوران بروید.

صرف فعل نهی ذَهَبَ: بازداشتن از رفتن

فهم دقیق افعال امر و نهی، کلید اصلی برای شرکت فعال در مکالمات و بیان مقاصد با صراحت و وضوح است. این افعال نه تنها دستورات را منتقل می کنند، بلکه عمق عاطفی و جدیت گوینده را نیز به شنونده القا می نمایند.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَذهَبْ لا تَذهَبْ وَحدَکَ فی اللَّیلِ. شب تنها نرو.
أنتِ لا تَذهَبی لا تَذهَبی بِدونِ إذْنٍ. بدون اجازه نرو.
أنتُما لا تَذهَبا لا تَذهَبا إلى هُناکَ الآنَ. شما دو نفر اکنون به آنجا نروید.
أنتُم لا تَذهَبوا لا تَذهَبوا بَعیدًا. دور نروید.
أنتُنَّ لا تَذهَبْنَ لا تَذهَبْنَ قَبلَ نِهایَةِ الِاجتِماعِ. قبل از پایان جلسه نروید.

۳. شَرِبَ (نوشیدن): جرعه جرعه در صیغه ها

فعل «شَرِبَ» به معنای «نوشیدن»، نیز از افعال ثلاثی مجرد سالم است و به دلیل کاربرد فراوان در زندگی روزمره، از اهمیت بالایی برخوردار است. صرف این فعل به خوبی قواعد عمومی صرف را نشان می دهد و یادگیری آن، به افزایش توانایی فرد در ساخت جملات کاربردی کمک می کند.

صرف فعل ماضی شَرِبَ: روایتی از نوشیدن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ شَرِبَ هُوَ شَرِبَ الماءَ. او آب نوشید.
هِیَ شَرِبَتْ هِیَ شَرِبَتْ العَصیرَ. او آبمیوه نوشید.
هُما (مذکر) شَرِبا هُما شَرِبا الحَليبَ. آن دو شیر نوشیدند.
هُما (مؤنث) شَرِبَتا هُما شَرِبَتا القَهوَةَ. آن دو قهوه نوشیدند.
هُم شَرِبُوا هُم شَرِبُوا الشّایَ. آنها چای نوشیدند.
هُنَّ شَرِبْنَ هُنَّ شَرِبْنَ الماءَ البارِدَ. آنها آب خنک نوشیدند.
أنتَ شَرِبْتَ أنتَ شَرِبْتَ دَواءَکَ. تو دارویت را نوشیدی.
أنتِ شَرِبْتِ أنتِ شَرِبْتِ عَصیرَ الفَواکِه. تو آبمیوه نوشیدی.
أنتُما شَرِبْتُما أنتُما شَرِبْتُما مَعًا. شما دو نفر با هم نوشیدید.
أنتُم شَرِبْتُم أنتُم شَرِبْتُم المَشروبَ. شما نوشیدنی را نوشیدید.
أنتُنَّ شَرِبْتُنَّ أنتُنَّ شَرِبْتُنَّ الماءَ کَثِیرًا. شما آب زیادی نوشیدید.
أنا شَرِبْتُ أنا شَرِبْتُ العَصیرَ الطّازِجَ. من آبمیوه تازه نوشیدم.
نَحْنُ شَرِبْنا نَحْنُ شَرِبْنا الشّایَ السّاخِنَ. ما چای داغ نوشیدیم.

منفی کردن ماضی شَرِبَ: ننوشیدن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما شَرِبَ هُوَ ما شَرِبَ الماءَ. او آب ننوشید.
هِیَ ما شَرِبَتْ هِیَ ما شَرِبَتْ العَصیرَ. او آبمیوه ننوشید.
هُما (مذکر) ما شَرِبا هُما ما شَرِبا الحَليبَ. آن دو شیر ننوشیدند.
هُما (مؤنث) ما شَرِبَتا هُما ما شَرِبَتا القَهوَةَ. آن دو قهوه ننوشیدند.
هُم ما شَرِبُوا هُم ما شَرِبُوا الشّایَ. آنها چای ننوشیدند.
هُنَّ ما شَرِبْنَ هُنَّ ما شَرِبْنَ الماءَ البارِدَ. آنها آب خنک ننوشیدند.
أنتَ ما شَرِبْتَ أنتَ ما شَرِبْتَ دَواءَکَ. تو دارویت را ننوشیدی.
أنتِ ما شَرِبْتِ أنتِ ما شَرِبْتِ عَصیرَ الفَواکِه. تو آبمیوه ننوشیدی.
أنتُما ما شَرِبْتُما أنتُما ما شَرِبْتُما مَعًا. شما دو نفر با هم ننوشیدید.
أنتُم ما شَرِبْتُم شما نوشیدنی را ننوشیدید.
أنتُنَّ ما شَرِبْتُنَّ شما آب زیادی ننوشیدید.
أنا ما شَرِبْتُ من آبمیوه تازه ننوشیدم.
نَحْنُ ما شَرِبْنا ما چای داغ ننوشیدیم.

صرف فعل مضارع شَرِبَ: عمل نوشیدن در حال و آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَشرَبُ هُوَ یَشرَبُ الماءَ کُلَّ یَومٍ. او هر روز آب می نوشد/خواهد نوشید.
هِیَ تَشرَبُ هِیَ تَشرَبُ العَصیرَ بَعدَ الرّياضَةِ. او بعد از ورزش آبمیوه می نوشد/خواهد نوشید.
هُما (مذکر) یَشرَبانِ هُما یَشرَبانِ القَهوَةَ فی الصَّباحِ. آن دو صبح ها قهوه می نوشند/خواهند نوشید.
هُما (مؤنث) تَشرَبانِ هُما تَشرَبانِ الشّایَ مَعًا. آن دو با هم چای می نوشند/خواهند نوشید.
هُم یَشرَبونَ هُم یَشرَبونَ الماءَ البارِدَ. آنها آب خنک می نوشند/خواهند نوشید.
هُنَّ یَشرَبْنَ هُنَّ یَشرَبْنَ العَصیرَ فی الحَفلَةِ. آنها در جشن آبمیوه می نوشند/خواهند نوشید.
أنتَ تَشرَبُ أنتَ تَشرَبُ الماءَ بانتظامٍ. تو آب را به طور منظم می نوشی/خواهی نوشید.
أنتِ تَشرَبینَ أنتِ تَشرَبینَ الحَليبَ قَبلَ النَّومِ. تو قبل از خواب شیر می نوشی/خواهی نوشید.
أنتُما تَشرَبانِ أنتُما تَشرَبانِ العَصیرَ کُلَّ یَومٍ. شما دو نفر هر روز آبمیوه می نوشید/خواهید نوشید.
أنتُم تَشرَبونَ أنتُم تَشرَبونَ المَشروبَ اللَّذیذَ. شما نوشیدنی خوشمزه را می نوشید/خواهید نوشید.
أنتُنَّ تَشرَبْنَ أنتُنَّ تَشرَبْنَ الماءَ الصَّافِیَ. شما آب گوارا را می نوشید/خواهید نوشید.
أنا أَشرَبُ أنا أَشرَبُ الشّایَ بَعدَ الطَّعامِ. من بعد از غذا چای می نوشم/خواهم نوشید.
نَحْنُ نَشرَبُ نَحْنُ نَشرَبُ المَشروباتِ الطّبیعیّةَ. ما نوشیدنی های طبیعی می نوشیم/خواهیم نوشید.

منفی کردن مضارع شَرِبَ: از ننوشیدن در حال و آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَشرَبُ هُوَ لا یَشرَبُ الماءَ کُلَّ یَومٍ. او هر روز آب نمی نوشد.
هِیَ لا تَشرَبُ هِیَ لا تَشرَبُ العَصیرَ بَعدَ الرّياضَةِ. او بعد از ورزش آبمیوه نمی نوشد.
هُما (مذکر) لا یَشرَبانِ هُما لا یَشرَبانِ القَهوَةَ فی الصَّباحِ. آن دو صبح ها قهوه نمی نوشند.
هُما (مؤنث) لا تَشرَبانِ هُما لا تَشرَبانِ الشّایَ مَعًا. آن دو با هم چای نمی نوشند.
هُم لا یَشرَبونَ هُم لا یَشرَبونَ الماءَ البارِدَ. آنها آب خنک نمی نوشند.
هُنَّ لا یَشرَبْنَ هُنَّ لا یَشرَبْنَ العَصیرَ فی الحَفلَةِ. آنها در جشن آبمیوه نمی نوشند.
أنتَ لا تَشرَبُ أنتَ لا تَشرَبُ الماءَ بانتظامٍ. تو آب را به طور منظم نمی نوشی.
أنتِ لا تَشرَبینَ أنتِ لا تَشرَبینَ الحَليبَ قَبلَ النَّومِ. تو قبل از خواب شیر نمی نوشی.
أنتُما لا تَشرَبانِ أنتُما لا تَشرَبانِ العَصیرَ کُلَّ یَومٍ. شما دو نفر هر روز آبمیوه نمی نوشید.
أنتُم لا تَشرَبونَ أنتُم لا تَشرَبونَ المَشروبَ اللَّذیذَ. شما نوشیدنی خوشمزه را نمی نوشید.
أنتُنَّ لا تَشرَبْنَ أنتُنَّ لا تَشرَبْنَ الماءَ الصَّافِیَ. شما آب گوارا را نمی نوشید.
أنا لا أَشرَبُ أنا لا أَشرَبُ الشّایَ بَعدَ الطَّعامِ. من بعد از غذا چای نمی نوشم.
نَحْنُ لا نَشرَبُ نَحْنُ لا نَشرَبُ المَشروباتِ الطّبیعیّةَ. ما نوشیدنی های طبیعی نمی نوشیم.

صرف فعل مستقبل شَرِبَ: وعده نوشیدن

با «سَـ» یا «سَوفَ»، نوشیدن در زمان آینده را می توان به خوبی بیان کرد.

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَشرَبُ (او خواهد نوشید – به زودی)
  • هِیَ سَتَشرَبُ (او خواهد نوشید – به زودی)
  • أنا سَأَشرَبُ (من خواهم نوشید – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَشرَبُ (او خواهد نوشید – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَشرَبُ (او خواهد نوشید – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَشرَبُ (من خواهم نوشید – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل شَرِبَ: از ننوشیدن در آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَشرَبَ هُوَ لن یَشرَبَ الماءَ. او هرگز آب را نخواهد نوشید.
هِیَ لن تَشرَبَ هِیَ لن تَشرَبَ العَصیرَ. او هرگز آبمیوه را نخواهد نوشید.
هُما (مذکر) لن یَشرَبا هُما لن یَشرَبا الحَليبَ. آن دو هرگز شیر را نخواهند نوشید.
هُما (مؤنث) لن تَشرَبا هُما لن تَشرَبا القَهوَةَ. آن دو هرگز قهوه را نخواهند نوشید.
هُم لن یَشرَبوا هُم لن یَشرَبوا الشّایَ. آنها هرگز چای را نخواهند نوشید.
هُنَّ لن یَشرَبْنَ هُنَّ لن یَشرَبْنَ الماءَ البارِدَ. آنها هرگز آب خنک را نخواهند نوشید.
أنتَ لن تَشرَبَ أنتَ لن تَشرَبَ دَواءَکَ. تو هرگز دارویت را نخواهی نوشید.
أنتِ لن تَشرَبی أنتِ لن تَشرَبی عَصیرَ الفَواکِه. تو هرگز آبمیوه را نخواهی نوشید.
أنتُما لن تَشرَبا أنتُما لن تَشرَبا مَعًا. شما دو نفر هرگز با هم نخواهید نوشید.
أنتُم لن تَشرَبوا أنتُم لن تَشرَبوا المَشروبَ. شما هرگز نوشیدنی را نخواهید نوشید.
أنتُنَّ لن تَشرَبْنَ أنتُنَّ لن تَشرَبْنَ الماءَ کَثِیرًا. شما هرگز آب زیادی نخواهید نوشید.
أنا لن أَشرَبَ أنا لن أَشرَبَ العَصیرَ الطّازِجَ. من هرگز آبمیوه تازه را نخواهم نوشید.
نَحْنُ لن نَشرَبَ نَحْنُ لن نَشرَبَ الشّایَ السّاخِنَ. ما هرگز چای داغ را نخواهیم نوشید.

صرف فعل امر شَرِبَ: دستور نوشیدن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ اِشرَبْ اِشرَبْ الماءَ قَبْلَ الطَّعامِ. قبل از غذا آب بنوش.
أنتِ اِشرَبی اِشرَبی حَليبَکِ کُلَّ صَباحٍ. هر روز صبح شیرت را بنوش.
أنتُما اِشرَبا اِشرَبا العَصیرَ مِن هُنا. آبمیوه را از اینجا بنوشید.
أنتُم اِشرَبوا اِشرَبوا الماءَ لِتَظَلُّوا بِصِحَّةٍ جَیِّدَةٍ. آب بنوشید تا سالم بمانید.
أنتُنَّ اِشرَبْنَ اِشرَبْنَ القَهوَةَ مَعَ الحَلْوَى. قهوه را با شیرینی بنوشید.

صرف فعل نهی شَرِبَ: از ننوشیدن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَشرَبْ لا تَشرَبْ المَشروباتِ الغازِیَّةَ. نوشیدنی های گازدار ننوش.
أنتِ لا تَشرَبی لا تَشرَبی الدَّواءَ بِدونِ وَصفَةٍ. بدون نسخه دارو ننوش.
أنتُما لا تَشرَبا لا تَشرَبا مِن هذا الکوبِ المُتَّسِخِ. از این لیوان کثیف ننوشید.
أنتُم لا تَشرَبوا لا تَشرَبوا القَهوَةَ کَثِیرًا. قهوه زیاد ننوشید.
أنتُنَّ لا تَشرَبْنَ لا تَشرَبْنَ الماءَ السَّاخِنَ جِدًّا. آب خیلی داغ ننوشید.

۴. قَرَاَ (خواندن): صفحه به صفحه با افعال

فعل «قَرَاَ» به معنای «خواندن» از افعال مهموز (دارای همزه در ریشه) است، اما با این حال در صرف خود، قواعد کلی افعال سالم را دنبال می کند و تنها در برخی صیغه ها تغییرات کوچکی دارد. این فعل برای افرادی که به دنبال مطالعه و دانش هستند، بسیار حیاتی است.

صرف فعل ماضی قَرَاَ: حکایت مطالعه در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ قَرَاَ هُوَ قَرَاَ الکِتابَ. او کتاب را خواند.
هِیَ قَرَاَتْ هِیَ قَرَاَتْ المَجَلَّةَ. او مجله را خواند.
هُما (مذکر) قَرَاَ هُما قَرَاَ القِصَّةَ. آن دو داستان را خواندند.
هُما (مؤنث) قَرَاَتا هُما قَرَاَتا الصَّفحَةَ. آن دو صفحه را خواندند.
هُم قَرَاُوا هُم قَرَاُوا الجَریدَةَ. آنها روزنامه را خواندند.
هُنَّ قَرَاْنَ هُنَّ قَرَاْنَ الدُّروسَ. آنها درس ها را خواندند.
أنتَ قَرَاْتَ أنتَ قَرَاْتَ الکِتابَ بِدِقَّةٍ. تو کتاب را با دقت خواندی.
أنتِ قَرَاْتِ أنتِ قَرَاْتِ الرِّسالَةَ. تو نامه را خواندی.
أنتُما قَرَاْتُما أنتُما قَرَاْتُما المُحتَوَی. شما دو نفر محتوا را خواندید.
أنتُم قَرَاْتُم أنتُم قَرَاْتُم النَّصَّ. شما متن را خواندید.
أنتُنَّ قَرَاْتُنَّ أنتُنَّ قَرَاْتُنَّ کُتُبًا کَثِیرَةً. شما کتاب های زیادی خواندید.
أنا قَرَاْتُ أنا قَرَاْتُ مَقالَةً مُهِمَّةً. من مقاله ای مهم را خواندم.
نَحْنُ قَرَاْنا نَحْنُ قَرَاْنا عَنِ التّاریخِ. ما در مورد تاریخ خواندیم.

منفی کردن ماضی قَرَاَ: از نخواندن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما قَرَاَ هُوَ ما قَرَاَ الکِتابَ. او کتاب را نخواند.
هِیَ ما قَرَاَتْ هِیَ ما قَرَاَتْ المَجَلَّةَ. او مجله را نخواند.
هُما (مذکر) ما قَرَاَ هُما ما قَرَاَ القِصَّةَ. آن دو داستان را نخواندند.
هُما (مؤنث) ما قَرَاَتا هُما ما قَرَاَتا الصَّفحَةَ. آن دو صفحه را نخواندند.
هُم ما قَرَاُوا هُم ما قَرَاُوا الجَریدَةَ. آنها روزنامه را نخواندند.
هُنَّ ما قَرَاْنَ هُنَّ ما قَرَاْنَ الدُّروسَ. آنها درس ها را نخواندند.
أنتَ ما قَرَاْتَ أنتَ ما قَرَاْتَ الکِتابَ بِدِقَّةٍ. تو کتاب را با دقت نخواندی.
أنتِ ما قَرَاْتِ أنتِ ما قَرَاْتِ الرِّسالَةَ. تو نامه را نخواندی.
أنتُما ما قَرَاْتُما أنتُما ما قَرَاْتُما المُحتَوَی. شما دو نفر محتوا را نخواندید.
أنتُم ما قَرَاْتُم أنتُم ما قَرَاْتُم النَّصَّ. شما متن را نخواندید.
أنتُنَّ ما قَرَاْتُنَّ أنتُنَّ ما قَرَاْتُنَّ کُتُبًا کَثِیرَةً. شما کتاب های زیادی نخواندید.
أنا ما قَرَاْتُ أنا ما قَرَاْتُ مَقالَةً مُهِمَّةً. من مقاله ای مهم را نخواندم.
نَحْنُ ما قَرَاْنا نَحْنُ ما قَرَاْنا عَنِ التّاریخِ. ما در مورد تاریخ نخواندیم.

صرف فعل مضارع قَرَاَ: جریان خواندن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَقرَأُ هُوَ یَقرَأُ القُرآنَ کُلَّ صَباحٍ. او هر روز صبح قرآن می خواند/خواهد خواند.
هِیَ تَقرَأُ هِیَ تَقرَأُ کِتابًا جَدیِدًا. او کتاب جدیدی می خواند/خواهد خواند.
هُما (مذکر) یَقرَآنِ هُما یَقرَآنِ مَقالَتَینِ. آن دو دو مقاله می خوانند/خواهند خواند.
هُما (مؤنث) تَقرَآنِ هُما تَقرَآنِ قِصَّةً جَمِیلَةً. آن دو داستان زیبایی می خوانند/خواهند خواند.
هُم یَقرَؤونَ هُم یَقرَؤونَ الجَرائِدَ الرَّسْمِیَّةَ. آنها روزنامه های رسمی را می خوانند/خواهند خواند.
هُنَّ یَقرَأنَ هُنَّ یَقرَأنَ کُتُبًا ثَقافِیَّةً. آنها کتاب های فرهنگی می خوانند/خواهند خواند.
أنتَ تَقرَأُ أنتَ تَقرَأُ الرِّوایَةَ بِاِهتمامٍ. تو رمان را با دقت می خوانی/خواهی خواند.
أنتِ تَقرَئینَ أنتِ تَقرَئینَ الأشعارَ. تو اشعار را می خوانی/خواهی خواند.
أنتُما تَقرَآنِ أنتُما تَقرَآنِ المَجلَّتَینِ. شما دو نفر دو مجله را می خوانید/خواهید خواند.
أنتُم تَقرَؤونَ أنتُم تَقرَؤونَ الدّروسَ لِلاِمتِحانِ. شما درس ها را برای امتحان می خوانید/خواهید خواند.
أنتُنَّ تَقرَأنَ أنتُنَّ تَقرَأنَ القِصَصَ لِلطّفالِ. شما داستان ها را برای کودکان می خوانید/خواهید خواند.
أنا أَقرَأُ أنا أَقرَأُ کُلَّ یَومٍ عَشرَ صَفَحاتٍ. من هر روز ده صفحه می خوانم/خواهم خواند.
نَحْنُ نَقرَأُ نَحْنُ نَقرَأُ کُتُبًا مُفِیدَةً. ما کتاب های مفید می خوانیم/خواهیم خواند.

منفی کردن مضارع قَرَاَ: توقف مطالعه

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَقرَأُ هُوَ لا یَقرَأُ القُرآنَ کُلَّ صَباحٍ. او هر روز صبح قرآن نمی خواند.
هِیَ لا تَقرَأُ هِیَ لا تَقرَأُ کِتابًا جَدیِدًا. او کتاب جدیدی نمی خواند.
هُما (مذکر) لا یَقرَآنِ هُما لا یَقرَآنِ مَقالَتَینِ. آن دو دو مقاله نمی خوانند.
هُما (مؤنث) لا تَقرَآنِ هُما لا تَقرَآنِ قِصَّةً جَمِیلَةً. آن دو داستان زیبایی نمی خوانند.
هُم لا یَقرَؤونَ هُم لا یَقرَؤونَ الجَرائِدَ الرَّسْمِیَّةَ. آنها روزنامه های رسمی را نمی خوانند.
هُنَّ لا یَقرَأنَ هُنَّ لا یَقرَأنَ کُتُبًا ثَقافِیَّةً. آنها کتاب های فرهنگی نمی خوانند.
أنتَ لا تَقرَأُ أنتَ لا تَقرَأُ الرِّوایَةَ بِاِهتمامٍ. تو رمان را با دقت نمی خوانی.
أنتِ لا تَقرَئینَ أنتِ لا تَقرَئینَ الأشعارَ. تو اشعار را نمی خوانی.
أنتُما لا تَقرَآنِ أنتُما لا تَقرَآنِ المَجلَّتَینِ. شما دو نفر دو مجله را نمی خوانید.
أنتُم لا تَقرَؤونَ أنتُم لا تَقرَؤونَ الدّروسَ لِلاِمتِحانِ. شما درس ها را برای امتحان نمی خوانید.
أنتُنَّ لا تَقرَأنَ أنتُنَّ لا تَقرَأنَ القِصَصَ لِلطّفالِ. شما داستان ها را برای کودکان نمی خوانید.
أنا لا أَقرَأُ أنا لا أَقرَأُ کُلَّ یَومٍ عَشرَ صَفَحاتٍ. من هر روز ده صفحه نمی خوانم.
نَحْنُ لا نَقرَأُ نَحْنُ لا نَقرَأُ کُتُبًا مُفِیدَةً. ما کتاب های مفید نمی خوانیم.

صرف فعل مستقبل قَرَاَ: برنامه خواندن

بیان قصد یا قطعیت خواندن در آینده با استفاده از «سَـ» یا «سَوفَ».

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَقرَأُ (او خواهد خواند – به زودی)
  • هِیَ سَتَقرَأُ (او خواهد خواند – به زودی)
  • أنا سَأَقرَأُ (من خواهم خواند – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَقرَأُ (او خواهد خواند – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَقرَأُ (او خواهد خواند – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَقرَأُ (من خواهم خواند – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل قَرَاَ: عدم خواندن در آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَقرَأَ هُوَ لن یَقرَأَ الکِتابَ. او هرگز کتاب را نخواهد خواند.
هِیَ لن تَقرَأَ هِیَ لن تَقرَأَ المَجَلَّةَ. او هرگز مجله را نخواهد خواند.
هُما (مذکر) لن یَقرَأا هُما لن یَقرَأا القِصَّةَ. آن دو هرگز داستان را نخواهند خواند.
هُما (مؤنث) لن تَقرَأا هُما لن تَقرَأا الصَّفحَةَ. آن دو هرگز صفحه را نخواهند خواند.
هُم لن یَقرَؤوا هُم لن یَقرَؤوا الجَریدَةَ. آنها هرگز روزنامه را نخواهند خواند.
هُنَّ لن یَقرَأنَ هُنَّ لن یَقرَأنَ الدُّروسَ. آنها هرگز درس ها را نخواهند خواند.
أنتَ لن تَقرَأَ أنتَ لن تَقرَأَ الکِتابَ بِدِقَّةٍ. تو هرگز کتاب را با دقت نخواهی خواند.
أنتِ لن تَقرَئی أنتِ لن تَقرَئی الرِّسالَةَ. تو هرگز نامه را نخواهی خواند.
أنتُما لن تَقرَأا أنتُما لن تَقرَأا المُحتَوَی. شما دو نفر هرگز محتوا را نخواهید خواند.
أنتُم لن تَقرَؤوا أنتُم لن تَقرَؤوا النَّصَّ. شما هرگز متن را نخواهید خواند.
أنتُنَّ لن تَقرَأنَ أنتُنَّ لن تَقرَأنَ کُتُبًا کَثِیرَةً. شما هرگز کتاب های زیادی را نخواهید خواند.
أنا لن أَقرَأَ أنا لن أَقرَأَ مَقالَةً مُهِمَّةً. من هرگز مقاله ای مهم را نخواهم خواند.
نَحْنُ لن نَقرَأَ نَحْنُ لن نَقرَأَ عَنِ التّاریخِ. ما هرگز در مورد تاریخ نخواهیم خواند.

صرف فعل امر قَرَاَ: دستور به مطالعه

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ اِقرَأْ اِقرَأْ بِاِهتمامٍ. با دقت بخوان.
أنتِ اِقرَئی اِقرَئی القِصَّةَ لِأَخیکِ. داستان را برای برادرت بخوان.
أنتُما اِقرَأا اِقرَأا هَذا النَّصَّ. این متن را بخوانید.
أنتُم اِقرَؤوا اِقرَؤوا کُلَّ یَومٍ شَیئًا جَدیدًا. هر روز چیزی جدید بخوانید.
أنتُنَّ اِقرَأنَ اِقرَأنَ الکُتُبَ المِفضَلَةَ. کتاب های مورد علاقه خود را بخوانید.

صرف فعل نهی قَرَاَ: بازداشتن از خواندن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَقرَأْ لا تَقرَأْ بِصَوتٍ مُرتَفِعٍ فی المَکتَبَةِ. در کتابخانه با صدای بلند نخوان.
أنتِ لا تَقرَئی لا تَقرَئی هَذا الکِتابَ المُضِرَّ. این کتاب مضر را نخوان.
أنتُما لا تَقرَأا لا تَقرَأا مُتَأخِّرًا فی اللَّیلِ. شما دو نفر تا دیروقت شب نخوانید.
أنتُم لا تَقرَؤوا لا تَقرَؤوا ما لا یُفیدُکُم. چیزی که به دردتان نمی خورد نخوانید.
أنتُنَّ لا تَقرَأنَ لا تَقرَأنَ الدّروسَ بِإهمالٍ. درس ها را با بی دقتی نخوانید.

۵. قالَ (گفتن): رموز افعال معتل و اعلال

فعل «قالَ» به معنای «گفتن»، از دسته افعال معتل اجوف است. این یعنی حرف وسط ریشه آن، حرف عله (الف، واو، یاء) است که در این فعل «واو» بوده و به «الف» تبدیل شده است. افعال معتل در صرف خود دستخوش تغییراتی به نام «اعلال» می شوند که یادگیری آن ها کمی پیچیده تر، اما در عین حال جذاب تر است. ما در اینجا با نمایش صرف کامل این فعل، راه را برای فهم اعلال هموار می سازیم.

صرف فعل ماضی قالَ: بیان گذشته

در صرف فعل ماضی «قالَ»، اعلال به شکل تغییر «واو» به «الف» در ریشه اولیه خود را نشان می دهد.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ قالَ هُوَ قالَ الحَقيقةَ. او حقیقت را گفت.
هِیَ قالَتْ هِیَ قالَتْ کَلِماتٍ جَمِیلَةً. او کلمات زیبایی گفت.
هُما (مذکر) قالا هُما قالا الخَبَرَ. آن دو خبر را گفتند.
هُما (مؤنث) قالَتا هُما قالَتا الشَّرحَ. آن دو توضیح را گفتند.
هُم قالُوا هُم قالُوا إنَّهُم سَیَأتونَ. آنها گفتند که می آیند.
هُنَّ قُلْنَ هُنَّ قُلْنَ آراءَهُنَّ. آنها نظراتشان را گفتند.
أنتَ قُلْتَ أنتَ قُلْتَ لِی شَیئًا مُهِمًّا. تو به من چیز مهمی گفتی.
أنتِ قُلْتِ أنتِ قُلْتِ لِمَ لا تَبْتَسِمینَ؟ تو گفتی چرا لبخند نمی زنی؟
أنتُما قُلْتُما أنتُما قُلْتُما إنَّکُما مُتَعَبانِ. شما دو نفر گفتید که خسته هستید.
أنتُم قُلْتُم أنتُم قُلْتُم إنَّ الیَومَ جَمیلٌ. شما گفتید که امروز زیباست.
أنتُنَّ قُلْتُنَّ أنتُنَّ قُلْتُنَّ لِصَدیقاتِکُنَّ. شما به دوستانتان گفتید.
أنا قُلْتُ أنا قُلْتُ السَّلامَ عَلَیهِ. من به او سلام گفتم.
نَحْنُ قُلْنا نَحْنُ قُلْنا کَلِمَةَ الحَقِّ. ما کلمه حق را گفتیم.

منفی کردن ماضی قالَ: از نگفتن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما قالَ هُوَ ما قالَ الحَقيقةَ. او حقیقت را نگفت.
هِیَ ما قالَتْ هِیَ ما قالَتْ کَلِماتٍ جَمِیلَةً. او کلمات زیبایی نگفت.
هُما (مذکر) ما قالا هُما ما قالا الخَبَرَ. آن دو خبر را نگفتند.
هُما (مؤنث) ما قالَتا هُما ما قالَتا الشَّرحَ. آن دو توضیح را نگفتند.
هُم ما قالُوا هُم ما قالُوا إنَّهُم سَیَأتونَ. آنها نگفتند که می آیند.
هُنَّ ما قُلْنَ هُنَّ ما قُلْنَ آراءَهُنَّ. آنها نظراتشان را نگفتند.
أنتَ ما قُلْتَ أنتَ ما قُلْتَ لِی شَیئًا مُهِمًّا. تو به من چیز مهمی نگفتی.
أنتِ ما قُلْتِ أنتِ ما قُلْتِ لِمَ لا تَبْتَسِمینَ؟ تو نگفتی چرا لبخند نمی زنی؟
أنتُما ما قُلْتُما أنتُما ما قُلْتُما إنَّکُما مُتَعَبانِ. شما دو نفر نگفتید که خسته هستید.
أنتُم ما قُلْتُم أنتُم ما قُلْتُم إنَّ الیَومَ جَمیلٌ. شما نگفتید که امروز زیباست.
أنتُنَّ ما قُلْتُنَّ أنتُنَّ ما قُلْتُنَّ لِصَدیقاتِکُنَّ. شما به دوستانتان نگفتید.
أنا ما قُلْتُ أنا ما قُلْتُ السَّلامَ عَلَیهِ. من به او سلام نگفتم.
نَحْنُ ما قُلْنا نَحْنُ ما قُلْنا کَلِمَةَ الحَقِّ. ما کلمه حق را نگفتیم.

صرف فعل مضارع قالَ: جاری بودن گفتار

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَقولُ هُوَ یَقولُ الحَقيقةَ دائمًا. او همیشه حقیقت را می گوید/خواهد گفت.
هِیَ تَقولُ هِیَ تَقولُ ما فی قَلبِها. او هرچه در دل دارد می گوید/خواهد گفت.
هُما (مذکر) یَقولانِ هُما یَقولانِ نُکتَةً مُضحِکَةً. آن دو لطیفه خنده داری می گویند/خواهند گفت.
هُما (مؤنث) تَقولانِ هُما تَقولانِ القِصَّةَ. آن دو داستان را می گویند/خواهند گفت.
هُم یَقولونَ هُم یَقولونَ کَلِماتٍ جَمِیلَةً. آنها کلمات زیبایی می گویند/خواهند گفت.
هُنَّ یَقُلْنَ هُنَّ یَقُلْنَ الحِکَمَ. آنها حکمت ها را می گویند/خواهند گفت.
أنتَ تَقولُ أنتَ تَقولُ کَلِمَتَکَ بِصَراحَةٍ. تو حرفت را با صراحت می گویی/خواهی گفت.
أنتِ تَقولینَ أنتِ تَقولینَ شَیئًا مُهِمًّا. تو چیز مهمی می گویی/خواهی گفت.
أنتُما تَقولانِ أنتُما تَقولانِ الحَقَّ. شما دو نفر حق را می گویید/خواهید گفت.
أنتُم تَقولونَ أنتُم تَقولونَ آراءَکُم. شما نظراتتان را می گویید/خواهید گفت.
أنتُنَّ تَقُلْنَ أنتُنَّ تَقُلْنَ بِصَوتٍ واضِحٍ. شما با صدای واضح می گویید/خواهید گفت.
أنا أَقولُ أنا أَقولُ إنَّ الحَیاةَ جَمِیلَةٌ. من می گویم که زندگی زیباست.
نَحْنُ نَقولُ نَحْنُ نَقولُ شُکرًا لِجُهودِکُم. ما می گوییم از تلاش هایتان متشکریم.

منفی کردن مضارع قالَ: عدم بیان

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَقولُ هُوَ لا یَقولُ الحَقيقةَ دائمًا. او همیشه حقیقت را نمی گوید.
هِیَ لا تَقولُ هِیَ لا تَقولُ ما فی قَلبِها. او هرچه در دل دارد نمی گوید.
هُما (مذکر) لا یَقولانِ هُما لا یَقولانِ نُکتَةً مُضحِکَةً. آن دو لطیفه خنده داری نمی گویند.
هُما (مؤنث) لا تَقولانِ هُما لا تَقولانِ القِصَّةَ. آن دو داستان را نمی گویند.
هُم لا یَقولونَ هُم لا یَقولونَ کَلِماتٍ جَمِیلَةً. آنها کلمات زیبایی نمی گویند.
هُنَّ لا یَقُلْنَ هُنَّ لا یَقُلْنَ الحِکَمَ. آنها حکمت ها را نمی گویند.
أنتَ لا تَقولُ أنتَ لا تَقولُ کَلِمَتَکَ بِصَراحَةٍ. تو حرفت را با صراحت نمی گویی.
أنتِ لا تَقولینَ أنتِ لا تَقولینَ شَیئًا مُهِمًّا. تو چیز مهمی نمی گویی.
أنتُما لا تَقولانِ أنتُما لا تَقولانِ الحَقَّ. شما دو نفر حق را نمی گویید.
أنتُم لا تَقولونَ أنتُم لا تَقولونَ آراءَکُم. شما نظراتتان را نمی گویید.
أنتُنَّ لا تَقُلْنَ أنتُنَّ لا تَقُلْنَ بِصَوتٍ واضِحٍ. شما با صدای واضح نمی گویید.
أنا لا أَقولُ أنا لا أَقولُ إنَّ الحَیاةَ جَمِیلَةٌ. من نمی گویم که زندگی زیباست.
نَحْنُ لا نَقولُ نَحْنُ لا نَقولُ شُکرًا لِجُهودِکُم. ما نمی گوییم از تلاش هایتان متشکریم.

صرف فعل مستقبل قالَ: آنچه در آینده گفته خواهد شد

بیان گفتن در آینده با «سَـ» یا «سَوفَ» و رعایت تغییرات اعلالی در صیغه ها.

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَقولُ (او خواهد گفت – به زودی)
  • هِیَ سَتَقولُ (او خواهد گفت – به زودی)
  • أنا سَأَقولُ (من خواهم گفت – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَقولُ (او خواهد گفت – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَقولُ (او خواهد گفت – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَقولُ (من خواهم گفت – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل قالَ: عدم بیان در آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَقولَ هُوَ لن یَقولَ سِرَّهُ. او هرگز رازش را نخواهد گفت.
هِیَ لن تَقولَ هِیَ لن تَقولَ الکَذِبَ. او هرگز دروغ را نخواهد گفت.
هُما (مذکر) لن یَقولا هُما لن یَقولا کَلِمَةً. آن دو هرگز کلمه ای نخواهند گفت.
هُما (مؤنث) لن تَقولا هُما لن تَقولا شَیئًا عَن ذَلِکَ. آن دو هرگز چیزی درباره آن نخواهند گفت.
هُم لن یَقولوا هُم لن یَقولوا الحَقيقةَ أبدًا. آنها هرگز حقیقت را نخواهند گفت.
هُنَّ لن یَقُلْنَ هُنَّ لن یَقُلْنَ سِرَّ الصَّدیقاتِ. آنها هرگز راز دوستان را نخواهند گفت.
أنتَ لن تَقولَ أنتَ لن تَقولَ کَلِمَةً مُخالِفَةً. تو هرگز کلمه ای مخالف نخواهی گفت.
أنتِ لن تَقولی أنتِ لن تَقولی کُلَّ شَیءٍ. تو هرگز همه چیز را نخواهی گفت.
أنتُما لن تَقولا أنتُما لن تَقولا أیَّ شَیءٍ. شما دو نفر هرگز هیچ چیز نخواهید گفت.
أنتُم لن تَقولوا أنتُم لن تَقولوا سِرَّ العَمَلِ. شما هرگز راز کار را نخواهید گفت.
أنتُنَّ لن تَقُلْنَ أنتُنَّ لن تَقُلْنَ أسرارًا. شما هرگز رازهایی نخواهید گفت.
أنا لن أَقولَ أنا لن أَقولَ شَیئًا عَن هذا. من هرگز چیزی درباره این نخواهم گفت.
نَحْنُ لن نَقولَ نَحْنُ لن نَقولَ إلا الحَقَّ. ما هرگز جز حق را نخواهیم گفت.

صرف فعل امر قالَ: دستور گفتن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ قُلْ قُلْ الحَقيقةَ دائِمًا. همیشه حقیقت را بگو.
أنتِ قُولی قُولی ما یَجِبُ أن یُقالَ. آنچه را که باید گفته شود، بگو.
أنتُما قُولا قُولا لِزَمیلِکُما أن یَأتی. به همکارتان بگویید که بیاید.
أنتُم قُولوا قُولوا آرائَکُم بِصَراحَةٍ. نظراتتان را با صراحت بگویید.
أنتُنَّ قُلْنَ قُلْنَ ما تَعْرِفْنَ. آنچه را می دانید بگویید.

صرف فعل نهی قالَ: بازداشتن از گفتن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَقُلْ لا تَقُلْ کَلامًا سَيِّئًا. سخن بد نگو.
أنتِ لا تَقُولی لا تَقُولی سِرّاً لِأَحَدٍ. رازی را به کسی نگو.
أنتُما لا تَقُولا لا تَقُولا کَذِبًا أبدًا. شما دو نفر هرگز دروغ نگویید.
أنتُم لا تَقُولوا لا تَقُولوا ما لا تَعرِفونَ. آنچه را نمی دانید نگویید.
أنتُنَّ لا تَقُلْنَ لا تَقُلْنَ کَلِماتٍ مُسیئَةً. کلمات توهین آمیز نگویید.

۶. سَمِعَ (شنیدن): نغمه های صرف فعل

فعل «سَمِعَ» به معنای «شنیدن»، یکی دیگر از افعال ثلاثی مجرد سالم و پرکاربرد است. این فعل نیز، مانند «کَتَبَ»، از قواعد صرف ساده ای پیروی می کند و برای تمرین بسیار مناسب است. درک چگونگی صرف این فعل، به دانش آموزان کمک می کند تا به راحتی در مکالمات روزمره از آن بهره ببرند و به درستی به شنیده های خود واکنش نشان دهند.

صرف فعل ماضی سَمِعَ: آنچه در گذشته شنیده شد

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ سَمِعَ هُوَ سَمِعَ الخَبَرَ. او خبر را شنید.
هِیَ سَمِعَتْ هِیَ سَمِعَتْ المُوسِیقَى. او موسیقی را شنید.
هُما (مذکر) سَمِعا هُما سَمِعا الصَّوتَ. آن دو صدا را شنیدند.
هُما (مؤنث) سَمِعَتا هُما سَمِعَتا الحِکایَةَ. آن دو حکایت را شنیدند.
هُم سَمِعُوا هُم سَمِعُوا الأَذانَ. آنها اذان را شنیدند.
هُنَّ سَمِعْنَ هُنَّ سَمِعْنَ نَصائِحَ المُعَلِّمَةِ. آنها نصیحت های معلم را شنیدند.
أنتَ سَمِعْتَ أنتَ سَمِعْتَ الکَلامَ بِوُضوحٍ. تو سخن را به وضوح شنیدی.
أنتِ سَمِعْتِ أنتِ سَمِعْتِ الأَخبارَ. تو اخبار را شنیدی.
أنتُما سَمِعْتُما أنتُما سَمِعْتُما بِدِقَّةٍ. شما دو نفر با دقت شنیدید.
أنتُم سَمِعْتُم أنتُم سَمِعْتُم کُلَّ شَیءٍ. شما همه چیز را شنیدید.
أنتُنَّ سَمِعْتُنَّ أنتُنَّ سَمِعْتُنَّ النَّصائحَ. شما نصیحت ها را شنیدید.
أنا سَمِعْتُ أنا سَمِعْتُ صَوتَ البَحرِ. من صدای دریا را شنیدم.
نَحْنُ سَمِعْنا نَحْنُ سَمِعْنا حِکایَةً جَدیدَةً. ما حکایت جدیدی شنیدیم.

منفی کردن ماضی سَمِعَ: از نشنیدن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما سَمِعَ هُوَ ما سَمِعَ الخَبَرَ. او خبر را نشنید.
هِیَ ما سَمِعَتْ هِیَ ما سَمِعَتْ المُوسِیقَى. او موسیقی را نشنید.
هُما (مذکر) ما سَمِعا هُما ما سَمِعا الصَّوتَ. آن دو صدا را نشنیدند.
هُما (مؤنث) ما سَمِعَتا هُما ما سَمِعَتا الحِکایَةَ. آن دو حکایت را نشنیدند.
هُم ما سَمِعُوا هُم ما سَمِعُوا الأَذانَ. آنها اذان را نشنیدند.
هُنَّ ما سَمِعْنَ هُنَّ ما سَمِعْنَ نَصائِحَ المُعَلِّمَةِ. آنها نصیحت های معلم را نشنیدند.
أنتَ ما سَمِعْتَ أنتَ ما سَمِعْتَ الکَلامَ بِوُضوحٍ. تو سخن را به وضوح نشنیدی.
أنتِ ما سَمِعْتِ أنتِ ما سَمِعْتِ الأَخبارَ. تو اخبار را نشنیدی.
أنتُما ما سَمِعْتُما أنتُما ما سَمِعْتُما بِدِقَّةٍ. شما دو نفر با دقت نشنیدید.
أنتُم ما سَمِعْتُم أنتُم ما سَمِعْتُم کُلَّ شَیءٍ. شما همه چیز را نشنیدید.
أنتُنَّ ما سَمِعْتُنَّ أنتُنَّ ما سَمِعْتُنَّ النَّصائحَ. شما نصیحت ها را نشنیدید.
أنا ما سَمِعْتُ أنا ما سَمِعْتُ صَوتَ البَحرِ. من صدای دریا را نشنیدم.
نَحْنُ ما سَمِعْنا نَحْنُ ما سَمِعْنا حِکایَةً جَدیدَةً. ما حکایت جدیدی نشنیدیم.

صرف فعل مضارع سَمِعَ: جریان شنیدن در حال و آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَسمَعُ هُوَ یَسمَعُ الأخبارَ فی الرّادیو. او اخبار را از رادیو می شنود/خواهد شنید.
هِیَ تَسمَعُ هِیَ تَسمَعُ الأَغانیَ. او ترانه ها را می شنود/خواهد شنید.
هُما (مذکر) یَسمَعانِ هُما یَسمَعانِ صَوتَ الطُّیورِ. آن دو صدای پرندگان را می شنوند/خواهند شنید.
هُما (مؤنث) تَسمَعانِ هُما تَسمَعانِ المُحادَثَةَ. آن دو گفتگو را می شنوند/خواهند شنید.
هُم یَسمَعونَ هُم یَسمَعونَ کَلامَ الأُستاذِ. آنها سخنان استاد را می شنوند/خواهند شنید.
هُنَّ یَسمَعْنَ هُنَّ یَسمَعْنَ الأخبارَ. آنها اخبار را می شنوند/خواهند شنید.
أنتَ تَسمَعُ أنتَ تَسمَعُ بِاِهتمامٍ. تو با دقت می شنوی/خواهی شنید.
أنتِ تَسمَعینَ أنتِ تَسمَعینَ نَصيحَةَ والِدَتِکِ. تو نصیحت مادرت را می شنوی/خواهی شنید.
أنتُما تَسمَعانِ أنتُما تَسمَعانِ بِوُضوحٍ. شما دو نفر به وضوح می شنوید/خواهید شنید.
أنتُم تَسمَعونَ أنتُم تَسمَعونَ ما یُقالُ. شما آنچه را که گفته می شود می شنوید/خواهید شنید.
أنتُنَّ تَسمَعْنَ أنتُنَّ تَسمَعْنَ الأخبارَ الجَديدَةَ. شما اخبار جدید را می شنوید/خواهید شنید.
أنا أَسمَعُ أنا أَسمَعُ صَوتَ المَطَرِ. من صدای باران را می شنوم/خواهم شنید.
نَحْنُ نَسمَعُ نَحْنُ نَسمَعُ المُوسیقَى الهادِئَةَ. ما موسیقی آرام را می شنویم/خواهیم شنید.

منفی کردن مضارع سَمِعَ: توقف شنیدن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَسمَعُ هُوَ لا یَسمَعُ الأخبارَ فی الرّادیو. او اخبار را از رادیو نمی شنود.
هِیَ لا تَسمَعُ هِیَ لا تَسمَعُ الأَغانیَ. او ترانه ها را نمی شنود.
هُما (مذکر) لا یَسمَعانِ هُما لا یَسمَعانِ صَوتَ الطُّیورِ. آن دو صدای پرندگان را نمی شنوند.
هُما (مؤنث) لا تَسمَعانِ هُما لا تَسمَعانِ المُحادَثَةَ. آن دو گفتگو را نمی شنوند.
هُم لا یَسمَعونَ هُم لا یَسمَعونَ کَلامَ الأُستاذِ. آنها سخنان استاد را نمی شنوند.
هُنَّ لا یَسمَعْنَ هُنَّ لا یَسمَعْنَ الأخبارَ. آنها اخبار را نمی شنوند.
أنتَ لا تَسمَعُ أنتَ لا تَسمَعُ بِاِهتمامٍ. تو با دقت نمی شنوی.
أنتِ لا تَسمَعینَ أنتِ لا تَسمَعینَ نَصيحَةَ والِدَتِکِ. تو نصیحت مادرت را نمی شنوی.
أنتُما لا تَسمَعانِ أنتُما لا تَسمَعانِ بِوُضوحٍ. شما دو نفر به وضوح نمی شنوید.
أنتُم لا تَسمَعونَ أنتُم لا تَسمَعونَ ما یُقالُ. شما آنچه را که گفته می شود نمی شنوید.
أنتُنَّ لا تَسمَعْنَ أنتُنَّ لا تَسمَعْنَ الأخبارَ الجَديدَةَ. شما اخبار جدید را نمی شنوید.
أنا لا أَسمَعُ أنا لا أَسمَعُ صَوتَ المَطَرِ. من صدای باران را نمی شنوم.
نَحْنُ لا نَسمَعُ نَحْنُ لا نَسمَعُ المُوسیقَى الهادِئَةَ. ما موسیقی آرام را نمی شنویم.

صرف فعل مستقبل سَمِعَ: گوش دادن در آینده

بیان شنیدن در آینده با «سَـ» یا «سَوفَ».

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَسمَعُ (او خواهد شنید – به زودی)
  • هِیَ سَتَسمَعُ (او خواهد شنید – به زودی)
  • أنا سَأَسمَعُ (من خواهم شنید – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَسمَعُ (او خواهد شنید – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَسمَعُ (او خواهد شنید – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَسمَعُ (من خواهم شنید – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل سَمِعَ: عدم شنیدن در آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَسمَعَ هُوَ لن یَسمَعَ هذا الکَلامَ. او هرگز این سخن را نخواهد شنید.
هِیَ لن تَسمَعَ هِیَ لن تَسمَعَ المُوسِیقَى الصَّاخِبَةَ. او هرگز موسیقی پر سروصدا را نخواهد شنید.
هُما (مذکر) لن یَسمَعا هُما لن یَسمَعا أیَّ صَوتٍ. آن دو هرگز هیچ صدایی را نخواهند شنید.
هُما (مؤنث) لن تَسمَعا هُما لن تَسمَعا الأَخبارَ. آن دو هرگز اخبار را نخواهند شنید.
هُم لن یَسمَعوا هُم لن یَسمَعوا کَلامَ الرَّئيسِ. آنها هرگز سخنان رئیس را نخواهند شنید.
هُنَّ لن یَسمَعْنَ هُنَّ لن یَسمَعْنَ الشَّرحَ. آنها هرگز توضیح را نخواهند شنید.
أنتَ لن تَسمَعَ أنتَ لن تَسمَعَ نِداءَ الواجِبِ. تو هرگز ندای وظیفه را نخواهی شنید.
أنتِ لن تَسمَعی أنتِ لن تَسمَعی النَّصیحَةَ. تو هرگز نصیحت را نخواهی شنید.
أنتُما لن تَسمَعا أنتُما لن تَسمَعا أیَّ شَیءٍ. شما دو نفر هرگز هیچ چیز نخواهید شنید.
أنتُم لن تَسمَعوا أنتُم لن تَسمَعوا لِصَوتِ الشَّيطانِ. شما هرگز به صدای شیطان گوش نخواهید داد.
أنتُنَّ لن تَسمَعْنَ أنتُنَّ لن تَسمَعْنَ الکَذِبَ. شما هرگز دروغ را نخواهید شنید.
أنا لن أَسمَعَ أنا لن أَسمَعَ لِأَقوالِ النّاسِ. من هرگز به سخنان مردم گوش نخواهم داد.
نَحْنُ لن نَسمَعَ نَحْنُ لن نَسمَعَ الإِهاناتِ. ما هرگز اهانت ها را نخواهیم شنید.

صرف فعل امر سَمِعَ: دستور شنیدن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ اِسمَعْ اِسمَعْ کَلامَ المُعَلِّمِ جَیِّدًا. سخنان معلم را خوب بشنو.
أنتِ اِسمَعی اِسمَعی نَصائحَ والِدِکِ. نصیحت پدرت را بشنو.
أنتُما اِسمَعا اِسمَعا صَوتَ الطَّبیعَةِ. صدای طبیعت را بشنوید.
أنتُم اِسمَعوا اِسمَعوا بِوُضوحٍ ما سَأَقُولُهُ. آنچه را خواهم گفت به وضوح بشنوید.
أنتُنَّ اِسمَعْنَ اِسمَعْنَ المَوعِظَةَ الدِّینیَّةَ. موعظه دینی را بشنوید.

صرف فعل نهی سَمِعَ: بازداشتن از شنیدن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَسمَعْ لا تَسمَعْ لِلقِیلِ وَ القالِ. به حرف های بی اساس گوش نده.
أنتِ لا تَسمَعی لا تَسمَعی الأَخبارَ الکاذِبَةَ. اخبار دروغ را گوش نده.
أنتُما لا تَسمَعا لا تَسمَعا إلّا الحَقَّ. شما دو نفر جز حق را نشنوید.
أنتُم لا تَسمَعوا لا تَسمَعوا لِأَصواتِ الفِتنَةِ. شما به صداهای فتنه گوش ندهید.
أنتُنَّ لا تَسمَعْنَ لا تَسمَعْنَ لِلتَّشاؤُمِ. به بدبینی گوش ندهید.

۷. فَتَحَ (باز کردن): گشودن درهای دانش

فعل «فَتَحَ» به معنای «باز کردن»، نیز از افعال ثلاثی مجرد سالم است و به دلیل کاربرد گسترده اش در زبان عربی، یادگیری صرف آن بسیار مهم است. این فعل به زبان آموزان امکان می دهد تا به راحتی مفاهیم مربوط به گشودن و باز کردن چیزها را بیان کنند و درک عمیق تری از ساختار فعل سالم به دست آورند.

صرف فعل ماضی فَتَحَ: گشودن گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ فَتَحَ هُوَ فَتَحَ البابَ. او در را باز کرد.
هِیَ فَتَحَتْ هِیَ فَتَحَتْ النّافِذَةَ. او پنجره را باز کرد.
هُما (مذکر) فَتَحا هُما فَتَحا الکِتابَ. آن دو کتاب را باز کردند.
هُما (مؤنث) فَتَحَتا هُما فَتَحَتا الصُّندوقَ. آن دو صندوق را باز کردند.
هُم فَتَحُوا هُم فَتَحُوا المَتجَرَ. آنها مغازه را باز کردند.
هُنَّ فَتَحْنَ هُنَّ فَتَحْنَ الطُّرُقَ. آنها راه ها را باز کردند.
أنتَ فَتَحْتَ أنتَ فَتَحْتَ البابَ بِالمِفتاحِ. تو در را با کلید باز کردی.
أنتِ فَتَحْتِ أنتِ فَتَحْتِ هَدیَّتَکِ. تو هدیه ات را باز کردی.
أنتُما فَتَحْتُما أنتُما فَتَحْتُما التَّسَوُّقَ. شما دو نفر خرید را باز کردید.
أنتُم فَتَحْتُم أنتُم فَتَحْتُم المَشرُوعَ. شما پروژه را آغاز کردید (باز کردید).
أنتُنَّ فَتَحْتُنَّ أنتُنَّ فَتَحْتُنَّ المَدارِسَ. شما مدارس را باز کردید.
أنا فَتَحْتُ أنا فَتَحْتُ حِسابًا جَدیدًا. من حساب جدیدی باز کردم.
نَحْنُ فَتَحْنا نَحْنُ فَتَحْنا مَسارًا جَدیدًا. ما مسیری جدید را گشودیم.

منفی کردن ماضی فَتَحَ: از باز نکردن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما فَتَحَ هُوَ ما فَتَحَ البابَ. او در را باز نکرد.
هِیَ ما فَتَحَتْ هِیَ ما فَتَحَتْ النّافِذَةَ. او پنجره را باز نکرد.
هُما (مذکر) ما فَتَحا هُما ما فَتَحا الکِتابَ. آن دو کتاب را باز نکردند.
هُما (مؤنث) ما فَتَحَتا هُما ما فَتَحَتا الصُّندوقَ. آن دو صندوق را باز نکردند.
هُم ما فَتَحُوا هُم ما فَتَحُوا المَتجَرَ. آنها مغازه را باز نکردند.
هُنَّ ما فَتَحْنَ هُنَّ ما فَتَحْنَ الطُّرُقَ. آنها راه ها را باز نکردند.
أنتَ ما فَتَحْتَ أنتَ ما فَتَحْتَ البابَ بِالمِفتاحِ. تو در را با کلید باز نکردی.
أنتِ ما فَتَحْتِ أنتِ ما فَتَحْتِ هَدیَّتَکِ. تو هدیه ات را باز نکردی.
أنتُما ما فَتَحْتُما أنتُما ما فَتَحْتُما التَّسَوُّقَ. شما دو نفر خرید را باز نکردید.
أنتُم ما فَتَحْتُم أنتُم ما فَتَحْتُم المَشرُوعَ. شما پروژه را آغاز نکردید.
أنتُنَّ ما فَتَحْتُنَّ أنتُنَّ ما فَتَحْتُنَّ المَدارِسَ. شما مدارس را باز نکردید.
أنا ما فَتَحْتُ أنا ما فَتَحْتُ حِسابًا جَدیدًا. من حساب جدیدی باز نکردم.
نَحْنُ ما فَتَحْنا نَحْنُ ما فَتَحْنا مَسارًا جَدیدًا. ما مسیری جدید را نگشودیم.

صرف فعل مضارع فَتَحَ: گشودن در حال و آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَفتَحُ هُوَ یَفتَحُ المَتجَرَ کُلَّ صَباحٍ. او هر روز صبح مغازه را باز می کند/خواهد کرد.
هِیَ تَفتَحُ هِیَ تَفتَحُ النافِذَةَ لِلتَّهويةِ. او پنجره را برای تهویه باز می کند/خواهد کرد.
هُما (مذکر) یَفتَحانِ هُما یَفتَحانِ دَفْتَرَهُما. آن دو دفترشان را باز می کنند/خواهند کرد.
هُما (مؤنث) تَفتَحانِ هُما تَفتَحانِ الحَقِيبةَ. آن دو کیف را باز می کنند/خواهند کرد.
هُم یَفتَحونَ هُم یَفتَحونَ الکُتُبَ. آنها کتاب ها را باز می کنند/خواهند کرد.
هُنَّ یَفتَحْنَ هُنَّ یَفتَحْنَ المَتاحِفَ. آنها موزه ها را باز می کنند/خواهند کرد.
أنتَ تَفتَحُ أنتَ تَفتَحُ الحاسوبَ. تو رایانه را باز می کنی/خواهی کرد.
أنتِ تَفتَحینَ أنتِ تَفتَحینَ صَندوقَ الوَرَدِ. تو جعبه گل را باز می کنی/خواهی کرد.
أنتُما تَفتَحانِ أنتُما تَفتَحانِ المُغلَقَ. شما دو نفر قفل را باز می کنید/خواهید کرد.
أنتُم تَفتَحونَ أنتُم تَفتَحونَ الأَبوابَ لِلضُّیوفِ. شما درها را برای میهمانان باز می کنید/خواهید کرد.
أنتُنَّ تَفتَحْنَ أنتُنَّ تَفتَحْنَ الصَّفحاتِ الجَديدَةَ. شما صفحات جدید را باز می کنید/خواهید کرد.
أنا أَفتَحُ أنا أَفتَحُ البابَ لِوَالِدَیَّ. من در را برای پدر و مادرم باز می کنم/خواهم کرد.
نَحْنُ نَفتَحُ نَحْنُ نَفتَحُ آفاقًا جَديدَةً. ما افق های جدیدی را باز می کنیم/خواهیم کرد.

منفی کردن مضارع فَتَحَ: عدم گشودن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَفتَحُ هُوَ لا یَفتَحُ المَتجَرَ کُلَّ صَباحٍ. او هر روز صبح مغازه را باز نمی کند.
هِیَ لا تَفتَحُ هِیَ لا تَفتَحُ النافِذَةَ لِلتَّهويةِ. او پنجره را برای تهویه باز نمی کند.
هُما (مذکر) لا یَفتَحانِ هُما لا یَفتَحانِ دَفْتَرَهُما. آن دو دفترشان را باز نمی کنند.
هُما (مؤنث) لا تَفتَحانِ هُما لا تَفتَحانِ الحَقِيبةَ. آن دو کیف را باز نمی کنند.
هُم لا یَفتَحونَ هُم لا یَفتَحونَ الکُتُبَ. آنها کتاب ها را باز نمی کنند.
هُنَّ لا یَفتَحْنَ هُنَّ لا یَفتَحْنَ المَتاحِفَ. آنها موزه ها را باز نمی کنند.
أنتَ لا تَفتَحُ أنتَ لا تَفتَحُ الحاسوبَ. تو رایانه را باز نمی کنی.
أنتِ لا تَفتَحینَ أنتِ لا تَفتَحینَ صَندوقَ الوَرَدِ. تو جعبه گل را باز نمی کنی.
أنتُما لا تَفتَحانِ أنتُما لا تَفتَحانِ المُغلَقَ. شما دو نفر قفل را باز نمی کنید.
أنتُم لا تَفتَحونَ أنتُم لا تَفتَحونَ الأَبوابَ لِلضُّیوفِ. شما درها را برای میهمانان باز نمی کنید.
أنتُنَّ لا تَفتَحْنَ أنتُنَّ لا تَفتَحْنَ الصَّفحاتِ الجَديدَةَ. شما صفحات جدید را باز نمی کنید.
أنا لا أَفتَحُ أنا لا أَفتَحُ البابَ لِوَالِدَیَّ. من در را برای پدر و مادرم باز نمی کنم.
نَحْنُ لا نَفتَحُ نَحْنُ لا نَفتَحُ آفاقًا جَديدَةً. ما افق های جدیدی را باز نمی کنیم.

صرف فعل مستقبل فَتَحَ: برنامه باز کردن

بیان باز کردن در آینده با «سَـ» یا «سَوفَ».

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَفتَحُ (او باز خواهد کرد – به زودی)
  • هِیَ سَتَفتَحُ (او باز خواهد کرد – به زودی)
  • أنا سَأَفتَحُ (من باز خواهم کرد – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَفتَحُ (او باز خواهد کرد – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَفتَحُ (او باز خواهد کرد – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَفتَحُ (من باز خواهم کرد – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل فَتَحَ: عدم باز کردن در آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَفتَحَ هُوَ لن یَفتَحَ البابَ أبدًا. او هرگز در را باز نخواهد کرد.
هِیَ لن تَفتَحَ هِیَ لن تَفتَحَ النّافِذَةَ. او هرگز پنجره را باز نخواهد کرد.
هُما (مذکر) لن یَفتَحا هُما لن یَفتَحا الکِتابَ. آن دو هرگز کتاب را باز نخواهند کرد.
هُما (مؤنث) لن تَفتَحا هُما لن تَفتَحا الصُّندوقَ. آن دو هرگز صندوق را باز نخواهند کرد.
هُم لن یَفتَحوا هُم لن یَفتَحوا المَتجَرَ. آنها هرگز مغازه را باز نخواهند کرد.
هُنَّ لن یَفتَحْنَ هُنَّ لن یَفتَحْنَ الطُّرُقَ. آنها هرگز راه ها را باز نخواهند کرد.
أنتَ لن تَفتَحَ أنتَ لن تَفتَحَ البابَ بِالمِفتاحِ. تو هرگز در را با کلید باز نخواهی کرد.
أنتِ لن تَفتَحی أنتِ لن تَفتَحی هَدیَّتَکِ. تو هرگز هدیه ات را باز نخواهی کرد.
أنتُما لن تَفتَحا أنتُما لن تَفتَحا التَّسَوُّقَ. شما دو نفر هرگز خرید را باز نخواهید کرد.
أنتُم لن تَفتَحوا أنتُم لن تَفتَحوا المَشرُوعَ. شما هرگز پروژه را آغاز نخواهید کرد.
أنتُنَّ لن تَفتَحْنَ أنتُنَّ لن تَفتَحْنَ المَدارِسَ. شما هرگز مدارس را باز نخواهید کرد.
أنا لن أَفتَحَ أنا لن أَفتَحَ حِسابًا جَدیدًا. من هرگز حساب جدیدی باز نخواهم کرد.
نَحْنُ لن نَفتَحَ نَحْنُ لن نَفتَحَ مَسارًا جَدیدًا. ما هرگز مسیری جدید را نخواهیم گشود.

صرف فعل امر فَتَحَ: دستور باز کردن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ اِفتَحْ اِفتَحْ البابَ لِلضُّیوفِ. در را برای میهمانان باز کن.
أنتِ اِفتَحی اِفتَحی النّافِذَةَ. پنجره را باز کن.
أنتُما اِفتَحا اِفتَحا الکِتابَ. کتاب را باز کنید.
أنتُم اِفتَحوا اِفتَحوا قُلُوبَکُم لِلحُبِّ. قلب هایتان را به روی عشق باز کنید.
أنتُنَّ اِفتَحْنَ اِفتَحْنَ صَفحاتِ الدُّروسِ. صفحات درس را باز کنید.

صرف فعل نهی فَتَحَ: بازداشتن از باز کردن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَفتَحْ لا تَفتَحْ البابَ قَبْلَ الإِذْنِ. قبل از اجازه در را باز نکن.
أنتِ لا تَفتَحی لا تَفتَحی الصُّندوقَ. صندوق را باز نکن.
أنتُما لا تَفتَحا لا تَفتَحا مَواضِعَ سِرِّیَّةً. شما دو نفر موضوعات سری را باز نکنید.
أنتُم لا تَفتَحوا لا تَفتَحوا جَهازَ التِّلفازِ. شما دستگاه تلویزیون را باز نکنید.
أنتُنَّ لا تَفتَحْنَ لا تَفتَحْنَ صَفحاتِ الکَراهِيَةِ. صفحات نفرت را باز نکنید.

۸. جَلَسَ (نشستن): استقرار در صیغه ها

فعل «جَلَسَ» به معنای «نشستن»، فعلی سالم و پرکاربرد است که در تمام زبان ها و فرهنگ ها، بخش جدایی ناپذیری از تعاملات روزانه را تشکیل می دهد. صرف این فعل، فرصتی عالی برای تمرین قواعد صرف افعال سالم فراهم می آورد و به دانش آموزان کمک می کند تا در موقعیت های مختلف از آن به درستی استفاده کنند.

صرف فعل ماضی جَلَسَ: نشستن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ جَلَسَ هُوَ جَلَسَ عَلی الکُرسی. او روی صندلی نشست.
هِیَ جَلَسَتْ هِیَ جَلَسَتْ عَلی الأَرضِ. او روی زمین نشست.
هُما (مذکر) جَلَسا هُما جَلَسا فی الغُرفَةِ. آن دو در اتاق نشستند.
هُما (مؤنث) جَلَسَتا هُما جَلَسَتا فی الحَدیقَةِ. آن دو در باغ نشستند.
هُم جَلَسُوا هُم جَلَسُوا حَولَ المائِدَةِ. آنها دور میز نشستند.
هُنَّ جَلَسْنَ هُنَّ جَلَسْنَ بهدوءٍ. آنها با آرامش نشستند.
أنتَ جَلَسْتَ أنتَ جَلَسْتَ بِجانِبی. تو کنار من نشستی.
أنتِ جَلَسْتِ أنتِ جَلَسْتِ قُرْبَ النافِذَةِ. تو نزدیک پنجره نشستی.
أنتُما جَلَسْتُما أنتُما جَلَسْتُما فی المَقاعِدِ الأمامِيَّةِ. شما دو نفر در صندلی های جلو نشستید.
أنتُم جَلَسْتُم أنتُم جَلَسْتُم لِلتَّشاورِ. شما برای مشورت نشستید.
أنتُنَّ جَلَسْتُنَّ أنتُنَّ جَلَسْتُنَّ بِاِنتِظامٍ. شما با نظم نشستید.
أنا جَلَسْتُ أنا جَلَسْتُ بَعْدَ عَمَلٍ شاقٍّ. من بعد از کار سخت نشستم.
نَحْنُ جَلَسْنا نَحْنُ جَلَسْنا لِنَستَریحَ. ما نشستیم تا استراحت کنیم.

منفی کردن ماضی جَلَسَ: از ننشستن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما جَلَسَ هُوَ ما جَلَسَ عَلی الکُرسی. او روی صندلی ننشست.
هِیَ ما جَلَسَتْ هِیَ ما جَلَسَتْ عَلی الأَرضِ. او روی زمین ننشست.
هُما (مذکر) ما جَلَسا هُما ما جَلَسا فی الغُرفَةِ. آن دو در اتاق ننشستند.
هُما (مؤنث) ما جَلَسَتا هُما ما جَلَسَتا فی الحَدیقَةِ. آن دو در باغ ننشستند.
هُم ما جَلَسُوا هُم ما جَلَسُوا حَولَ المائِدَةِ. آنها دور میز ننشستند.
هُنَّ ما جَلَسْنَ هُنَّ ما جَلَسْنَ بهدوءٍ. آنها با آرامش ننشستند.
أنتَ ما جَلَسْتَ أنتَ ما جَلَسْتَ بِجانِبی. تو کنار من ننشستی.
أنتِ ما جَلَسْتِ أنتِ ما جَلَسْتِ قُرْبَ النافِذَةِ. تو نزدیک پنجره ننشستی.
أنتُما ما جَلَسْتُما أنتُما ما جَلَسْتُما فی المَقاعِدِ الأمامِيَّةِ. شما دو نفر در صندلی های جلو ننشستید.
أنتُم ما جَلَسْتُم أنتُم ما جَلَسْتُم لِلتَّشاورِ. شما برای مشورت ننشستید.
أنتُنَّ ما جَلَسْتُنَّ أنتُنَّ ما جَلَسْتُنَّ بِاِنتِظامٍ. شما با نظم ننشستید.
أنا ما جَلَسْتُ أنا ما جَلَسْتُ بَعْدَ عَمَلٍ شاقٍّ. من بعد از کار سخت ننشستم.
نَحْنُ ما جَلَسْنا نَحْنُ ما جَلَسْنا لِنَستَریحَ. ما ننشستیم تا استراحت کنیم.

صرف فعل مضارع جَلَسَ: در حال و آینده نشستن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَجلِسُ هُوَ یَجلِسُ عَلی الکُرسی. او روی صندلی می نشیند/خواهد نشست.
هِیَ تَجلِسُ هِیَ تَجلِسُ عَلی الأَرضِ. او روی زمین می نشیند/خواهد نشست.
هُما (مذکر) یَجلِسانِ هُما یَجلِسانِ فی الغُرفَةِ. آن دو در اتاق می نشینند/خواهند نشست.
هُما (مؤنث) تَجلِسانِ هُما تَجلِسانِ فی الحَدیقَةِ. آن دو در باغ می نشینند/خواهند نشست.
هُم یَجلِسونَ هُم یَجلِسونَ حَولَ المائِدَةِ. آنها دور میز می نشینند/خواهند نشست.
هُنَّ یَجلِسْنَ هُنَّ یَجلِسْنَ بهدوءٍ. آنها با آرامش می نشینند/خواهند نشست.
أنتَ تَجلِسُ أنتَ تَجلِسُ بِجانِبی. تو کنار من می نشینی/خواهی نشست.
أنتِ تَجلِسینَ أنتِ تَجلِسینَ قُرْبَ النافِذَةِ. تو نزدیک پنجره می نشینی/خواهی نشست.
أنتُما تَجلِسانِ أنتُما تَجلِسانِ فی المَقاعِدِ الأمامِيَّةِ. شما دو نفر در صندلی های جلو می نشینید/خواهید نشست.
أنتُم تَجلِسونَ أنتُم تَجلِسونَ لِلتَّشاورِ. شما برای مشورت می نشینید/خواهید نشست.
أنتُنَّ تَجلِسْنَ أنتُنَّ تَجلِسْنَ بِاِنتِظامٍ. شما با نظم می نشینید/خواهید نشست.
أنا أَجلِسُ أنا أَجلِسُ بَعْدَ عَمَلٍ شاقٍّ. من بعد از کار سخت می نشینم/خواهم نشست.
نَحْنُ نَجلِسُ نَحْنُ نَجلِسُ لِنَستَریحَ. ما می نشینیم تا استراحت کنیم/خواهیم نشست.

منفی کردن مضارع جَلَسَ: عدم نشستن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَجلِسُ هُوَ لا یَجلِسُ عَلی الکُرسی. او روی صندلی نمی نشیند.
هِیَ لا تَجلِسُ هِیَ لا تَجلِسُ عَلی الأَرضِ. او روی زمین نمی نشیند.
هُما (مذکر) لا یَجلِسانِ هُما لا یَجلِسانِ فی الغُرفَةِ. آن دو در اتاق نمی نشینند.
هُما (مؤنث) لا تَجلِسانِ هُما لا تَجلِسانِ فی الحَدیقَةِ. آن دو در باغ نمی نشینند.
هُم لا یَجلِسونَ هُم لا یَجلِسونَ حَولَ المائِدَةِ. آنها دور میز نمی نشینند.
هُنَّ لا یَجلِسْنَ هُنَّ لا یَجلِسْنَ بهدوءٍ. آنها با آرامش نمی نشینند.
أنتَ لا تَجلِسُ أنتَ لا تَجلِسُ بِجانِبی. تو کنار من نمی نشینی.
أنتِ لا تَجلِسینَ أنتِ لا تَجلِسینَ قُرْبَ النافِذَةِ. تو نزدیک پنجره نمی نشینی.
أنتُما لا تَجلِسانِ أنتُما لا تَجلِسانِ فی المَقاعِدِ الأمامِيَّةِ. شما دو نفر در صندلی های جلو نمی نشینید.
أنتُم لا تَجلِسونَ أنتُم لا تَجلِسونَ لِلتَّشاورِ. شما برای مشورت نمی نشینید.
أنتُنَّ لا تَجلِسْنَ أنتُنَّ لا تَجلِسْنَ بِاِنتِظامٍ. شما با نظم نمی نشینید.
أنا لا أَجلِسُ أنا لا أَجلِسُ بَعْدَ عَمَلٍ شاقٍّ. من بعد از کار سخت نمی نشینم.
نَحْنُ لا نَجلِسُ نَحْنُ لا نَجلِسُ لِنَستَریحَ. ما نمی نشینیم تا استراحت کنیم.

صرف فعل مستقبل جَلَسَ: برنامه نشستن

بیان نشستن در آینده با «سَـ» یا «سَوفَ».

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَجلِسُ (او خواهد نشست – به زودی)
  • هِیَ سَتَجلِسُ (او خواهد نشست – به زودی)
  • أنا سَأَجلِسُ (من خواهم نشست – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَجلِسُ (او خواهد نشست – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَجلِسُ (او خواهد نشست – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَجلِسُ (من خواهم نشست – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل جَلَسَ: عدم نشستن در آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَجلِسَ هُوَ لن یَجلِسَ عَلی الکُرسی. او هرگز روی صندلی نخواهد نشست.
هِیَ لن تَجلِسَ هِیَ لن تَجلِسَ عَلی الأَرضِ. او هرگز روی زمین نخواهد نشست.
هُما (مذکر) لن یَجلِسا هُما لن یَجلِسا فی الغُرفَةِ. آن دو هرگز در اتاق نخواهند نشست.
هُما (مؤنث) لن تَجلِسا هُما لن تَجلِسا فی الحَدیقَةِ. آن دو هرگز در باغ نخواهند نشست.
هُم لن یَجلِسوا هُم لن یَجلِسوا حَولَ المائِدَةِ. آنها هرگز دور میز نخواهند نشست.
هُنَّ لن یَجلِسْنَ هُنَّ لن یَجلِسْنَ بهدوءٍ. آنها هرگز با آرامش نخواهند نشست.
أنتَ لن تَجلِسَ أنتَ لن تَجلِسَ بِجانِبی. تو هرگز کنار من نخواهی نشست.
أنتِ لن تَجلِسی أنتِ لن تَجلِسی قُرْبَ النافِذَةِ. تو هرگز نزدیک پنجره نخواهی نشست.
أنتُما لن تَجلِسا أنتُما لن تَجلِسا فی المَقاعِدِ الأمامِيَّةِ. شما دو نفر هرگز در صندلی های جلو نخواهید نشست.
أنتُم لن یَجلِسوا أنتُم لن یَجلِسوا لِلتَّشاورِ. شما هرگز برای مشورت نخواهید نشست.
أنتُنَّ لن تَجلِسْنَ أنتُنَّ لن تَجلِسْنَ بِاِنتِظامٍ. شما هرگز با نظم نخواهید نشست.
أنا لن أَجلِسَ أنا لن أَجلِسَ بَعْدَ عَمَلٍ شاقٍّ. من هرگز بعد از کار سخت نخواهم نشست.
نَحْنُ لن نَجلِسَ نَحْنُ لن نَجلِسَ لِنَستَریحَ. ما هرگز برای استراحت نخواهیم نشست.

صرف فعل امر جَلَسَ: دستور نشستن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ اِجلِسْ اِجلِسْ هُنا. اینجا بنشین.
أنتِ اِجلِسی اِجلِسی بِهدوءٍ. با آرامش بنشین.
أنتُما اِجلِسا اِجلِسا عَلی الکَراسی. روی صندلی ها بنشینید.
أنتُم اِجلِسوا اِجلِسوا لِلغَداءِ. برای ناهار بنشینید.
أنتُنَّ اِجلِسْنَ اِجلِسْنَ عَلی الأَریکَةِ. روی کاناپه بنشینید.

صرف فعل نهی جَلَسَ: بازداشتن از نشستن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَجلِسْ لا تَجلِسْ عَلی الأَرضِ المُتَّسِخَةِ. روی زمین کثیف ننشین.
أنتِ لا تَجلِسی لا تَجلِسی طَويلًا أمامَ التِّلفازِ. زیاد جلوی تلویزیون ننشین.
أنتُما لا تَجلِسا لا تَجلِسا فی الشَّمسِ المُحْرِقَةِ. شما دو نفر در آفتاب سوزان ننشینید.
أنتُم لا تَجلِسوا لا تَجلِسوا هُنا لِأنَّهُ مَمْنوعٌ. شما اینجا ننشینید چون ممنوع است.
أنتُنَّ لا تَجلِسْنَ لا تَجلِسْنَ فی مَکانٍ خَطیرٍ. شما در مکان خطرناکی ننشینید.

۹. رَأیَ (دیدن): نگاهی عمیق به افعال معتل

فعل «رَأیَ» به معنای «دیدن»، یک فعل معتل ناقص (دارای حرف عله در آخر) و مهموز (دارای همزه در ریشه) است که صرف آن چالش های خاص خود را دارد. اعلال (تغییرات در حروف عله) و قواعد همزه، این فعل را به نمونه ای عالی برای فهم پیچیدگی های صرف در افعال خاص تبدیل می کند. با دقت به صرف این فعل، می توان به درک عمیق تری از ظرایف زبان عربی دست یافت.

صرف فعل ماضی رَأیَ: دیدن در گذشته

در صرف فعل ماضی «رَأیَ»، شاهد اعلال و تغییراتی در حرف عله هستیم.

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ رَأى هُوَ رَأى صَدیقَهُ. او دوستش را دید.
هِیَ رَأَتْ هِیَ رَأَتْ الفِلمَ. او فیلم را دید.
هُما (مذکر) رَأَیا هُما رَأَیا المَنظَرَ. آن دو منظره را دیدند.
هُما (مؤنث) رَأَتَا هُما رَأَتَا القِصَّةَ. آن دو داستان را دیدند.
هُم رَأَوْا هُم رَأَوْا المَشْهَدَ. آنها صحنه را دیدند.
هُنَّ رَأَيْنَ هُنَّ رَأَيْنَ الأَضواءَ. آنها چراغ ها را دیدند.
أنتَ رَأَيْتَ أنتَ رَأَيْتَ کُلَّ شَیءٍ. تو همه چیز را دیدی.
أنتِ رَأَيْتِ أنتِ رَأَيْتِ الجَمالَ. تو زیبایی را دیدی.
أنتُما رَأَيْتُما أنتُما رَأَيْتُما المَلِکَ. شما دو نفر پادشاه را دیدید.
أنتُم رَأَيْتُم أنتُم رَأَيْتُم العَجائِبَ. شما عجایب را دیدید.
أنتُنَّ رَأَيْتُنَّ أنتُنَّ رَأَيْتُنَّ الحَقِيقةَ. شما حقیقت را دیدید.
أنا رَأَيْتُ أنا رَأَيْتُ حُلمًا جَميلاً. من خواب زیبایی دیدم.
نَحْنُ رَأَيْنا نَحْنُ رَأَيْنا النَّجاحَ. ما موفقیت را دیدیم.

منفی کردن ماضی رَأیَ: از ندیدن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما رَأى هُوَ ما رَأى صَدیقَهُ. او دوستش را ندید.
هِیَ ما رَأَتْ هِیَ ما رَأَتْ الفِلمَ. او فیلم را ندید.
هُما (مذکر) ما رَأَیا هُما ما رَأَیا المَنظَرَ. آن دو منظره را ندیدند.
هُما (مؤنث) ما رَأَتَا هُما ما رَأَتَا القِصَّةَ. آن دو داستان را ندیدند.
هُم ما رَأَوْا هُم ما رَأَوْا المَشْهَدَ. آنها صحنه را ندیدند.
هُنَّ ما رَأَيْنَ هُنَّ ما رَأَيْنَ الأَضواءَ. آنها چراغ ها را ندیدند.
أنتَ ما رَأَيْتَ أنتَ ما رَأَيْتَ کُلَّ شَیءٍ. تو همه چیز را ندیدی.
أنتِ ما رَأَيْتِ أنتِ ما رَأَيْتِ الجَمالَ. تو زیبایی را ندیدی.
أنتُما ما رَأَيْتُما أنتُما ما رَأَيْتُما المَلِکَ. شما دو نفر پادشاه را ندیدید.
أنتُم ما رَأَيْتُم أنتُم ما رَأَيْتُم العَجائِبَ. شما عجایب را ندیدید.
أنتُنَّ ما رَأَيْتُنَّ أنتُنَّ ما رَأَيْتُنَّ الحَقِيقةَ. شما حقیقت را ندیدید.
أنا ما رَأَيْتُ أنا ما رَأَيْتُ حُلمًا جَميلاً. من خواب زیبایی ندیدم.
نَحْنُ ما رَأَيْنا نَحْنُ ما رَأَيْنا النَّجاحَ. ما موفقیت را ندیدیم.

صرف فعل مضارع رَأیَ: دیدن در حال و آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَرى هُوَ یَرى صَدیقَهُ کُلَّ یَومٍ. او هر روز دوستش را می بیند/خواهد دید.
هِیَ تَرى هِیَ تَرى الفِلمَ الآنَ. او اکنون فیلم را می بیند/خواهد دید.
هُما (مذکر) یَرَیانِ هُما یَرَیانِ المَنظَرَ الجَمِیلَ. آن دو منظره زیبا را می بینند/خواهند دید.
هُما (مؤنث) تَرَیانِ هُما تَرَیانِ القِصَّةَ المُثیرَةَ. آن دو داستان هیجان انگیز را می بینند/خواهند دید.
هُم یَرَونَ هُم یَرَونَ المَشْهَدَ بوضوحٍ. آنها صحنه را به وضوح می بینند/خواهند دید.
هُنَّ یَرَیْنَ هُنَّ یَرَیْنَ الأَضواءَ فی اللَّیلِ. آنها چراغ ها را در شب می بینند/خواهند دید.
أنتَ تَرى أنتَ تَرى کُلَّ شَیءٍ بِوُضوحٍ. تو همه چیز را به وضوح می بینی/خواهی دید.
أنتِ تَرَینَ أنتِ تَرَینَ الجَمالَ فی کُلِّ مَکانٍ. تو زیبایی را در هر مکانی می بینی/خواهی دید.
أنتُما تَرَیانِ أنتُما تَرَیانِ المَلِکَ فی الحَفْلِ. شما دو نفر پادشاه را در جشن می بینید/خواهید دید.
أنتُم تَرَونَ أنتُم تَرَونَ العَجائِبَ فی الدُّنیا. شما عجایب را در دنیا می بینید/خواهید دید.
أنتُنَّ تَرَیْنَ أنتُنَّ تَرَیْنَ الحَقِيقةَ بِوُضوحٍ. شما حقیقت را به وضوح می بینید/خواهید دید.
أنا أَرى أنا أَرى حُلمًا جَميلاً کُلَّ لَیلَةٍ. من هر شب خواب زیبایی می بینم/خواهم دید.
نَحْنُ نَرى نَحْنُ نَرى النَّجاحَ فی المُستَقبَلِ. ما موفقیت را در آینده می بینیم/خواهیم دید.

منفی کردن مضارع رَأیَ: عدم رؤیت

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَرى هُوَ لا یَرى صَدیقَهُ کُلَّ یَومٍ. او هر روز دوستش را نمی بیند.
هِیَ لا تَرى هِیَ لا تَرى الفِلمَ الآنَ. او اکنون فیلم را نمی بیند.
هُما (مذکر) لا یَرَیانِ هُما لا یَرَیانِ المَنظَرَ الجَمِیلَ. آن دو منظره زیبا را نمی بینند.
هُما (مؤنث) لا تَرَیانِ هُما لا تَرَیانِ القِصَّةَ المُثیرَةَ. آن دو داستان هیجان انگیز را نمی بینند.
هُم لا یَرَونَ هُم لا یَرَونَ المَشْهَدَ بوضوحٍ. آنها صحنه را به وضوح نمی بینند.
هُنَّ لا یَرَیْنَ هُنَّ لا یَرَیْنَ الأَضواءَ فی اللَّیلِ. آنها چراغ ها را در شب نمی بینند.
أنتَ لا تَرى أنتَ لا تَرى کُلَّ شَیءٍ بِوُضوحٍ. تو همه چیز را به وضوح نمی بینی.
أنتِ لا تَرَینَ أنتِ لا تَرَینَ الجَمالَ فی کُلِّ مَکانٍ. تو زیبایی را در هر مکانی نمی بینی.
أنتُما لا تَرَیانِ أنتُما لا تَرَیانِ المَلِکَ فی الحَفْلِ. شما دو نفر پادشاه را در جشن نمی بینید.
أنتُم لا تَرَونَ أنتُم لا تَرَونَ العَجائِبَ فی الدُّنیا. شما عجایب را در دنیا نمی بینید.
أنتُنَّ لا تَرَیْنَ أنتُنَّ لا تَرَیْنَ الحَقِيقةَ بِوُضوحٍ. شما حقیقت را به وضوح نمی بینید.
أنا لا أَرى أنا لا أَرى حُلمًا جَميلاً کُلَّ لَیلَةٍ. من هر شب خواب زیبایی نمی بینم.
نَحْنُ لا نَرى نَحْنُ لا نَرى النَّجاحَ فی المُستَقبَلِ. ما موفقیت را در آینده نمی بینیم.

صرف فعل مستقبل رَأیَ: دیداری در آینده

بیان دیدن در آینده با «سَـ» یا «سَوفَ» و رعایت تغییرات اعلالی در صیغه ها.

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَرى (او خواهد دید – به زودی)
  • هِیَ سَتَرى (او خواهد دید – به زودی)
  • أنا سَأَرى (من خواهم دید – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَرى (او خواهد دید – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَرى (او خواهد دید – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ أَرى (من خواهم دید – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل رَأیَ: عدم دیدن در آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَرى هُوَ لن یَرى صَدیقَهُ أبدًا. او هرگز دوستش را نخواهد دید.
هِیَ لن تَرى هِیَ لن تَرى الفِلمَ. او هرگز فیلم را نخواهد دید.
هُما (مذکر) لن یَرَیا هُما لن یَرَیا المَنظَرَ. آن دو هرگز منظره را نخواهند دید.
هُما (مؤنث) لن تَرَیا هُما لن تَرَیا القِصَّةَ. آن دو هرگز داستان را نخواهند دید.
هُم لن یَرَوا هُم لن یَرَوا المَشْهَدَ. آنها هرگز صحنه را نخواهند دید.
هُنَّ لن یَرَیْنَ هُنَّ لن یَرَیْنَ الأَضواءَ. آنها هرگز چراغ ها را نخواهند دید.
أنتَ لن تَرى أنتَ لن تَرى کُلَّ شَیءٍ. تو هرگز همه چیز را نخواهی دید.
أنتِ لن تَرَی أنتِ لن تَرَی الجَمالَ. تو هرگز زیبایی را نخواهی دید.
أنتُما لن تَرَیا أنتُما لن تَرَیا المَلِکَ. شما دو نفر هرگز پادشاه را نخواهید دید.
أنتُم لن تَرَوا أنتُم لن تَرَوا العَجائِبَ. شما هرگز عجایب را نخواهید دید.
أنتُنَّ لن تَرَیْنَ أنتُنَّ لن تَرَیْنَ الحَقِيقةَ. شما هرگز حقیقت را نخواهید دید.
أنا لن أَرى أنا لن أَرى حُلمًا جَميلاً. من هرگز خواب زیبایی نخواهم دید.
نَحْنُ لن نَرى نَحْنُ لن نَرى النَّجاحَ. ما هرگز موفقیت را نخواهیم دید.

صرف فعل امر رَأیَ: دستور دیدن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ رَ رَ مَن حَولَکَ. اطرافت را ببین.
أنتِ رَی رَی المَشْهَدَ. صحنه را ببین.
أنتُما رَیا رَیا ما حَدَثَ. آنچه را رخ داد ببینید.
أنتُم رَوا رَوا الجَمالَ فی الطَّبیعَةِ. زیبایی را در طبیعت ببینید.
أنتُنَّ رَیْنَ رَیْنَ النَّجاحَ بِأَعْیُنِکُنَّ. موفقیت را با چشمان خود ببینید.

صرف فعل نهی رَأیَ: بازداشتن از دیدن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَرى لا تَرى الشُّرورَ. بدی ها را نبین.
أنتِ لا تَرَی لا تَرَی الأُمورَ بِسَلبِيَّةٍ. به امور منفی نگاه نکن.
أنتُما لا تَرَیا لا تَرَیا مَشاهدَ غَیرَ مُناسبَةٍ. شما دو نفر صحنه های نامناسب را نبینید.
أنتُم لا تَرَوا لا تَرَوا إلّا الجَمالَ. شما جز زیبایی را نبینید.
أنتُنَّ لا تَرَیْنَ لا تَرَیْنَ خَلْفَ الأَخبارِ. شما پشت اخبار را نبینید.

۱۰. أَخَذَ (گرفتن): تصاحب دانش صرف

فعل «أَخَذَ» به معنای «گرفتن»، از افعال ثلاثی مجرد مهموز الفاء (دارای همزه در حرف اول ریشه) است. این ویژگی، برخی تغییرات آوایی را در صرف فعل، به ویژه در فعل امر، ایجاد می کند که آن را به نمونه ای آموزنده برای درک بهتر ساختار افعال مهموز تبدیل می نماید. یادگیری صرف این فعل، توانایی افراد را در بیان مفاهیم مربوط به برداشتن، دریافت کردن یا گرفتن چیزی به طور قابل توجهی افزایش می دهد.

صرف فعل ماضی أَخَذَ: گرفتن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ أَخَذَ هُوَ أَخَذَ الکِتابَ. او کتاب را گرفت.
هِیَ أَخَذَتْ هِیَ أَخَذَتْ القَلَمَ. او قلم را گرفت.
هُما (مذکر) أَخَذا هُما أَخَذا الهَدِیَّةَ. آن دو هدیه را گرفتند.
هُما (مؤنث) أَخَذَتا هُما أَخَذَتا الجائِزَةَ. آن دو جایزه را گرفتند.
هُم أَخَذُوا هُم أَخَذُوا المَفاتِيحَ. آنها کلیدها را گرفتند.
هُنَّ أَخَذْنَ هُنَّ أَخَذْنَ الدُّروسَ. آنها درس ها را گرفتند.
أنتَ أَخَذْتَ أنتَ أَخَذْتَ قَرارًا. تو تصمیمی گرفتی.
أنتِ أَخَذْتِ أنتِ أَخَذْتِ صُورَةً. تو عکسی گرفتی.
أنتُما أَخَذْتُما أنتُما أَخَذْتُما المَسْؤولِیَّةَ. شما دو نفر مسئولیت را پذیرفتید (گرفتید).
أنتُم أَخَذْتُم أنتُم أَخَذْتُم الطَّعامَ. شما غذا را گرفتید.
أنتُنَّ أَخَذْتُنَّ أنتُنَّ أَخَذْتُنَّ الأَوامِرَ. شما دستورات را گرفتید.
أنا أَخَذْتُ أنا أَخَذْتُ قُسطًا مِنَ الرّاحَةِ. من مقداری استراحت کردم (گرفتم).
نَحْنُ أَخَذْنا نَحْنُ أَخَذْنا بِالأَسْبابِ. ما تدابیر لازم را اتخاذ کردیم.

منفی کردن ماضی أَخَذَ: از نگرفتن در گذشته

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ ما أَخَذَ هُوَ ما أَخَذَ الکِتابَ. او کتاب را نگرفت.
هِیَ ما أَخَذَتْ هِیَ ما أَخَذَتْ القَلَمَ. او قلم را نگرفت.
هُما (مذکر) ما أَخَذا هُما ما أَخَذا الهَدِیَّةَ. آن دو هدیه را نگرفتند.
هُما (مؤنث) ما أَخَذَتا هُما ما أَخَذَتا الجائِزَةَ. آن دو جایزه را نگرفتند.
هُم ما أَخَذُوا هُم ما أَخَذُوا المَفاتِيحَ. آنها کلیدها را نگرفتند.
هُنَّ ما أَخَذْنَ هُنَّ ما أَخَذْنَ الدُّروسَ. آنها درس ها را نگرفتند.
أنتَ ما أَخَذْتَ أنتَ ما أَخَذْتَ قَرارًا. تو تصمیمی نگرفتی.
أنتِ ما أَخَذْتِ أنتِ ما أَخَذْتِ صُورَةً. تو عکسی نگرفتی.
أنتُما ما أَخَذْتُما أنتُما ما أَخَذْتُما المَسْؤولِیَّةَ. شما دو نفر مسئولیت را نپذیرفتید.
أنتُم ما أَخَذْتُم أنتُم ما أَخَذْتُم الطَّعامَ. شما غذا را نگرفتید.
أنتُنَّ ما أَخَذْتُنَّ أنتُنَّ ما أَخَذْتُنَّ الأَوامِرَ. شما دستورات را نگرفتید.
أنا ما أَخَذْتُ أنا ما أَخَذْتُ قُسطًا مِنَ الرّاحَةِ. من مقداری استراحت نکردم.
نَحْنُ ما أَخَذْنا نَحْنُ ما أَخَذْنا بِالأَسْبابِ. ما تدابیر لازم را اتخاذ نکردیم.

صرف فعل مضارع أَخَذَ: گرفتن در حال و آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ یَأخُذُ هُوَ یَأخُذُ قَلَمَهُ. او قلمش را می گیرد/خواهد گرفت.
هِیَ تَأخُذُ هِیَ تَأخُذُ کتابًا مِنَ المَکتَبَةِ. او کتابی از کتابخانه می گیرد/خواهد گرفت.
هُما (مذکر) یَأخُذانِ هُما یَأخُذانِ الهَدِیَّةَ. آن دو هدیه را می گیرند/خواهند گرفت.
هُما (مؤنث) تَأخُذانِ هُما تَأخُذانِ الطَّعامَ. آن دو غذا را می گیرند/خواهند گرفت.
هُم یَأخُذونَ هُم یَأخُذونَ الأَجْرَ. آنها دستمزد را می گیرند/خواهند گرفت.
هُنَّ یَأخُذْنَ هُنَّ یَأخُذْنَ المالَ. آنها پول را می گیرند/خواهند گرفت.
أنتَ تَأخُذُ أنتَ تَأخُذُ قَرارًا حاسِمًا. تو تصمیم قاطعی می گیری/خواهی گرفت.
أنتِ تَأخُذینَ أنتِ تَأخُذینَ الأَوامِرَ. تو دستورات را می گیری/خواهی گرفت.
أنتُما تَأخُذانِ أنتُما تَأخُذانِ النَّصائِحَ. شما دو نفر نصیحت ها را می گیرید/خواهید گرفت.
أنتُم تَأخُذونَ أنتُم تَأخُذونَ دُروسًا مِنَ الحَیاةِ. شما درس هایی از زندگی می گیرید/خواهید گرفت.
أنتُنَّ تَأخُذْنَ أنتُنَّ تَأخُذْنَ هَدِیَّةً. شما هدیه ای می گیرید/خواهید گرفت.
أنا آخُذُ أنا آخُذُ قَلَمًا لِأَکتُبَ. من قلمی می گیرم/خواهم گرفت تا بنویسم.
نَحْنُ نَأخُذُ نَحْنُ نَأخُذُ بِأَیدی بَعضِنا البَعضِ. ما دست همدیگر را می گیریم/خواهیم گرفت.

منفی کردن مضارع أَخَذَ: عدم گرفتن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لا یَأخُذُ هُوَ لا یَأخُذُ قَلَمَهُ. او قلمش را نمی گیرد.
هِیَ لا تَأخُذُ هِیَ لا تَأخُذُ کتابًا مِنَ المَکتَبَةِ. او کتابی از کتابخانه نمی گیرد.
هُما (مذکر) لا یَأخُذانِ هُما لا یَأخُذانِ الهَدِیَّةَ. آن دو هدیه را نمی گیرند.
هُما (مؤنث) لا تَأخُذانِ هُما لا تَأخُذانِ الطَّعامَ. آن دو غذا را نمی گیرند.
هُم لا یَأخُذونَ هُم لا یَأخُذونَ الأَجْرَ. آنها دستمزد را نمی گیرند.
هُنَّ لا یَأخُذْنَ هُنَّ لا یَأخُذْنَ المالَ. آنها پول را نمی گیرند.
أنتَ لا تَأخُذُ أنتَ لا تَأخُذُ قَرارًا حاسِمًا. تو تصمیم قاطعی نمی گیری.
أنتِ لا تَأخُذینَ أنتِ لا تَأخُذینَ الأَوامِرَ. تو دستورات را نمی گیری.
أنتُما لا تَأخُذانِ أنتُما لا تَأخُذانِ النَّصائِحَ. شما دو نفر نصیحت ها را نمی گیرید.
أنتُم لا تَأخُذونَ أنتُم لا تَأخُذونَ دُروسًا مِنَ الحَیاةِ. شما درس هایی از زندگی نمی گیرید.
أنتُنَّ لا تَأخُذْنَ أنتُنَّ لا تَأخُذْنَ هَدِیَّةً. شما هدیه ای نمی گیرید.
أنا لا آخُذُ أنا لا آخُذُ قَلَمًا لِأَکتُبَ. من قلمی نمی گیرم تا بنویسم.
نَحْنُ لا نَأخُذُ نَحْنُ لا نَأخُذُ بِأَیدی بَعضِنا البَعضِ. ما دست همدیگر را نمی گیریم.

صرف فعل مستقبل أَخَذَ: برنامه گرفتن

بیان گرفتن در آینده با «سَـ» یا «سَوفَ» و رعایت تغییرات اعلالی در صیغه ها.

مثال با سَـ:

  • هُوَ سَیَأخُذُ (او خواهد گرفت – به زودی)
  • هِیَ سَتَأخُذُ (او خواهد گرفت – به زودی)
  • أنا سَآخُذُ (من خواهم گرفت – به زودی)

مثال با سَوفَ:

  • هُوَ سَوفَ یَأخُذُ (او خواهد گرفت – در آینده ای دورتر)
  • هِیَ سَوفَ تَأخُذُ (او خواهد گرفت – در آینده ای دورتر)
  • أنا سَوفَ آخُذُ (من خواهم گرفت – در آینده ای دورتر)

منفی کردن مستقبل أَخَذَ: عدم گرفتن در آینده

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
هُوَ لن یَأخُذَ هُوَ لن یَأخُذَ الکِتابَ. او هرگز کتاب را نخواهد گرفت.
هِیَ لن تَأخُذَ هِیَ لن تَأخُذَ القَلَمَ. او هرگز قلم را نخواهد گرفت.
هُما (مذکر) لن یَأخُذا هُما لن یَأخُذا الهَدِیَّةَ. آن دو هرگز هدیه را نخواهند گرفت.
هُما (مؤنث) لن تَأخُذا هُما لن تَأخُذا الجائِزَةَ. آن دو هرگز جایزه را نخواهند گرفت.
هُم لن یَأخُذوا هُم لن یَأخُذوا المَفاتِيحَ. آنها هرگز کلیدها را نخواهند گرفت.
هُنَّ لن یَأخُذْنَ هُنَّ لن یَأخُذْنَ الدُّروسَ. آنها هرگز درس ها را نخواهند گرفت.
أنتَ لن تَأخُذَ أنتَ لن تَأخُذَ قَرارًا. تو هرگز تصمیمی نخواهی گرفت.
أنتِ لن تَأخُذی أنتِ لن تَأخُذی صُورَةً. تو هرگز عکسی نخواهی گرفت.
أنتُما لن تَأخُذا أنتُما لن تَأخُذا المَسْؤولِیَّةَ. شما دو نفر هرگز مسئولیت را نخواهید پذیرفت.
أنتُم لن تَأخُذوا أنتُم لن تَأخُذوا الطَّعامَ. شما هرگز غذا را نخواهید گرفت.
أنتُنَّ لن تَأخُذْنَ أنتُنَّ لن تَأخُذْنَ الأَوامِرَ. شما هرگز دستورات را نخواهید گرفت.
أنا لن آخُذَ أنا لن آخُذَ قُسطًا مِنَ الرّاحَةِ. من هرگز مقداری استراحت نخواهم کرد.
نَحْنُ لن نَأخُذَ نَحْنُ لن نَأخُذَ بِالأَسْبابِ. ما هرگز تدابیر لازم را اتخاذ نخواهیم کرد.

صرف فعل امر أَخَذَ: دستور گرفتن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ خُذْ خُذْ کِتابَکَ. کتابت را بگیر.
أنتِ خُذی خُذی هَدِیَّتَکِ. هدیه ات را بگیر.
أنتُما خُذا خُذا مِفتاحَیْکُما. دو کلیدتان را بگیرید.
أنتُم خُذوا خُذوا قَرارًا صائِبًا. تصمیمی صحیح بگیرید.
أنتُنَّ خُذْنَ خُذْنَ کُلَّ ما تَحتَاجْنَهُ. هر آنچه نیاز دارید بگیرید.

صرف فعل نهی أَخَذَ: بازداشتن از گرفتن

صیغه (ضمیر) فعل مثال عربی ترجمه فارسی
أنتَ لا تَأخُذْ لا تَأخُذْ ما لیسَ لَکَ. چیزی که مال تو نیست را نگیر.
أنتِ لا تَأخُذی لا تَأخُذی قَرارًا مُتَسَرِّعًا. تصمیم عجولانه نگیر.
أنتُما لا تَأخُذا لا تَأخُذا أکثَرَ مِن حَقِّکُما. شما دو نفر بیشتر از حقتان را نگیرید.
أنتُم لا تَأخُذوا لا تَأخُذوا مَکانَ غَیرِکُم. شما جای دیگران را نگیرید.
أنتُنَّ لا تَأخُذْنَ لا تَأخُذْنَ هَدِیَّةً مِن غَریبٍ. از غریبه هدیه نگیرید.

کشف ۴۰ فعل پرکاربرد دیگر: توسعه دامنه واژگان کاربردی

پس از تسلط بر صرف کامل افعال بنیادی، اکنون زمان آن فرا رسیده است تا دایره واژگان افعالی خود را گسترش دهید. در این بخش، به معرفی ۴۰ فعل پرکاربرد دیگر می پردازیم که در مکالمات و متون عربی به وفور مشاهده می شوند. برای هر فعل، ریشه، معنی فارسی و صرف مختصر آن (صیغه هو در ماضی، مضارع و امر) آورده شده است. این رویکرد به زبان آموزان کمک می کند تا با سرعت بیشتری با تعداد بیشتری از افعال آشنا شوند و به تدریج بر کاربرد آن ها مسلط گردند.

  • أکْلْ (خوردن): أَکَلَ، یَأْکُلُ، کُلْ
  • إغلاق (بستن): أغلَقَ، یُغلِقُ، أغلِقْ
  • کتابَة (نوشتن): کَتَبَ، یَکتُبُ، اُکتُبْ
  • قامَ (بلند شدن): قامَ، یَقُومُ، قُمْ
  • رجوع (برگشتن): رَجَعَ، یَرجِعُ، إرجِعْ
  • إشتراء (خریدن): إشتَری، یَشتَري، إشتَرْ
  • بَیعْ (فروختن): باعَ، یَبیعُ، بِعْ
  • دَفْع (پرداختن): دَفَعَ، یَدفَعُ، إدفَعْ
  • نام (خوابیدن): نامَ، یَنامُ، نَمْ
  • إستیقاظ (بیدار شدن): إستَیقَظَ، یَستَیقِظُ، إستَیقِظْ
  • إیقاظ (بیدار کردن): أیقَظَ، یُوقِظُ، أیْقِظْ
  • نِجاح (موفق شدن): نَجَحَ، یَنجَحُ، إنجَحْ
  • فَشَلَ (شکست خوردن): فَشَلَ، یَفشَلُ، إفشَلْ
  • تعلیم (یاد دادن): عَلَّمَ، یُعَلِّمُ، عَلِّمْ
  • تَعَلُّم (یاد گرفتن): تَعلِّمَ، یَتَعلِّمُ، تَعلِّمْ
  • دراسة (درس خواندن): دَرَسَ، یَدرُسُ، اُدرُسْ
  • تدریس (درس دادن): دَرَّسَ، یُدَرِّسُ، دَرِّسْ
  • لَبِسَ (پوشیدن): لَبِسَ، یَلبَسُ، إلبَسْ
  • خَلَعَ (درآوردن): خَلَعَ، یَخلَعُ، إخلَعْ
  • وَضَعَ (قرار دادن): وَضَعَ، یَضَعُ، ضَعْ
  • نزول (پایین آمدن): نزَلَ، یَنزِلُ، إنزِلْ
  • طَبخْ (پختن): طَبَخَ، یَطبُخُ، اُطبُخْ
  • غَسَلَ (شستن): غَسَلَ، یَغسِلُ، إغسِلْ
  • فَحْصْ (معاینه کردن): فَحَصَ، یَفحَصُ، إفحَصْ
  • إرسال (فرستادن): أرسَلَ، یُرسِلُ، أرسِلْ
  • تَکَلُّم (صحبت کردن): تَکَلَّمَ، یَتَکَلَّمُ، تَکَلَّمْ
  • إستِماع (گوش کردن): إستَمَعَ، یَستَمِعُ، إستَمِعْ
  • وَجَدَ (پیدا کردن): وَجَدَ، یَجِدُ، جِدْ
  • فَقَدَ (گم کردن): فَقَدَ، یَفقِدُ، إفقِدْ
  • مَجِیء (آمدن): جاءَ، یَجیءُ، جِیءْ
  • إجابة (جواب دادن): أجابَ، یُجیبُ، أجِبْ
  • نسیان (فراموش کردن): نَسِیَ، یَنسَیُ، إنسِ
  • تَذَکُّر (به یاد آوردن): تَذَکَّرَ، یَتَذَکَّرُ، تَذَکَّرْ
  • إعطاء (دادن): أعطی، یُعطي، أعْطِ
  • مطالعة (مطالعه کردن): طالَعَ، یُطالِعُ، طالِعْ
  • قبول (قبول کردن): قَبِلَ، یَقبَلُ، إقبَلْ
  • تَغَیُّر (تغییر کردن): تَغَیَّرَ، یَتَغَیَّرُ، تَغَیَّرْ
  • تغییر (تغییر دادن): غَیَّرَ، یِغَیِّرُ، غَیِّرْ
  • توضیح (توضیح دادن): وَضَّحَ، یُوَضِّحُ، وَضِّحْ
  • إعداد (آماده کردن): أعَدَّ، یُعِدُّ، أعدِدْ
  • عَدَّ (شمردن): عَدَّ، یَعُدّ، اُعدُدْ
  • مَعْرِفة (فهمیدن): عَرَفَ، یَعرِفُ، إعرِفْ
  • عِلْم (دانستن): عَلِمَ، یَعلَمُ، إعلَمْ
  • لَعِبَ (بازی کردن): لَعِبَ، یَلعَبُ، إلعَبْ
  • مسافرة (سفر کردن): سافَرَ، یُسافِرُ، سافِرْ
  • طَلَبَ (خواستن): طَلَبَ، یَطلُبُ، اُطلُبْ
  • تَعَجُّبْ (تعجب کردن): تَعَجَّبَ، یَتَعَجَّبُ، تَعَجَّبْ
  • نَظَرَ (نگاه کردن): نَظَرَ، یَنظُرُ، اُنظُرْ
  • مَشی (راه رفتن): مَشی، یَمشِي، إمشِ
  • صناعة (ساختن): صنَعَ، یَصنَعُ، إِصنَعْ
  • انتظار (منتظر شدن): انتظَرَ، یَنتَظِرُ، إنتَظِرْ
  • کَوْن (بودن): کانَ، یَکونُ، کُنْ
  • إستطاعة (توانستن): إستطاعَ، یَستطیعُ، إستطِعْ
  • شعور (احساس کردن): شعَرَ، یَشعُرُ، اُشعُرْ
  • بَدءاً (شروع شدن): بَدأَ، یَبدأُ، إبدَأْ
  • تناول (غذا خوردن): تناوَلَ، یَتناوَلُ، تناوَلْ
  • إستعمال (استفاده کردن): إستَعمَلَ، یَستَعمِلُ، إستَعمِلْ
  • تنظیف (تمیز کردن): نَظَّفَ، یُنَظِّفُ، نَظِّفْ

نکات گرامری پیشرفته تر: مروری بر ظرافت های صرف افعال

درک عمیق تر از صرف افعال عربی، مستلزم شناخت برخی نکات گرامری است که به افعال رنگ و لعاب می بخشد و معانی جدیدی به آن ها می دهد. این نکات، همانند ابزارهایی هستند که به زبان آموزان کمک می کنند تا با ظرافت و دقت بیشتری از زبان عربی استفاده کنند و از پیچیدگی های آن لذت ببرند.

از افعال صحیح تا معتل: شناخت ساختار افعال

افعال عربی از نظر ساختار ریشه ای به دو دسته اصلی تقسیم می شوند: صحیح و معتل. افعال صحیح آن هایی هستند که در ریشه خود هیچ حرف عله ای (ا، و، ی) ندارند. این افعال خود به سه نوع سالم (مانند کَتَبَ)، مهموز (دارای همزه، مانند قَرَاَ) و مضاعف (دارای دو حرف تکراری، مانند مَدَّ) تقسیم می شوند. در مقابل، افعال معتل آن هایی هستند که یک یا چند حرف عله در ریشه خود دارند و بر اساس جایگاه حرف عله، به مثال (حرف عله در ابتدا، مانند وَجَدَ)، اجوف (حرف عله در وسط، مانند قالَ) و ناقص (حرف عله در انتها، مانند رَأیَ) تقسیم می گردند. هر یک از این انواع، قواعد صرف ویژه ای دارند که با پدیده «اعلال» (تغییر حرف عله) همراه است و به فعل شکل متفاوتی می بخشد.

باب های ثلاثی مزید: گسترش معانی و کاربردها

علاوه بر افعال ثلاثی مجرد که ریشه اصلی سه حرفی دارند، افعال عربی می توانند به «باب های ثلاثی مزید» نیز وارد شوند. این باب ها با افزودن یک یا چند حرف به ریشه اصلی، معنی و وزن فعل را تغییر می دهند. به عنوان مثال، از ریشه «عَلِمَ» (دانست)، می توان «عَلَّمَ» (یاد داد) را در باب تفعیل یا «أَعلَمَ» (آگاه ساخت) را در باب افعال ساخت. این باب ها، که تعدادشان به ۱۰ تا ۱۲ مورد می رسد، به زبان عربی غنای معنایی فوق العاده ای می بخشند و به زبان آموزان امکان می دهند تا با تغییرات جزئی در ساختار فعل، مفاهیم بسیار متنوعی را بیان کنند. این گسترش معانی، به افراد فرصت می دهد تا با خلاقیت بیشتری به بیان ایده های خود بپردازند.

نقش اعراب گذاری: کلید فهم دقیق افعال عربی

در زبان عربی، حرکات (فتحه، کسره، ضمه، سکون) و اعراب گذاری (تغییر حالت آخر کلمات) نقش بسیار مهمی در درک صحیح معنی و نقش دستوری افعال ایفا می کنند. یک تغییر کوچک در حرکت می تواند معنی فعل را به کلی تغییر دهد یا نقش آن را در جمله دگرگون کند. به عنوان مثال، تفاوت بین «یَکتُبُ» (می نویسد) و «یَکتُبَ» (تا بنویسد – منصوب) یا «یَکتُبْ» (بنویسد – مجزوم) تنها در حرکت پایانی فعل است. توجه دقیق به این جزئیات، برای هر کسی که می خواهد به طور صحیح و مؤثر به زبان عربی سخن بگوید یا بنویسد، ضروری است. این دقت در اعراب گذاری، زبان را از ابهام دور می کند و به شفافیت معنایی می افزاید.

هنر تمرین صرف فعل: مسیری برای تسلط عمیق

یادگیری صرف فعل در عربی تنها با مطالعه نظری به دست نمی آید؛ بلکه نیازمند تمرین مداوم و هوشمندانه است. کسانی که به دنبال تسلط واقعی بر این مهارت هستند، باید خود را در موقعیت هایی قرار دهند که به طور فعال از این قواعد استفاده کنند. این تمرینات، به افراد کمک می کند تا دانش نظری خود را به مهارت عملی تبدیل کنند و افعال را به صورت ناخودآگاه و روان در جملات به کار ببرند.

تکرار و مرور فعال: استحکام بخش یادگیری

مغز انسان برای تثبیت اطلاعات به تکرار نیاز دارد، اما تکرار صرفاً منفعل کافی نیست. استفاده از روش های «تکرار فعال» مانند ساخت فلش کارت های شخصی برای هر فعل، یا تکرار شفاهی جداول صرف با صدای بلند، می تواند به تقویت حافظه و تثبیت الگوهای صرف کمک کند. افرادی که هر روز چند دقیقه را به مرور فعال افعال اختصاص می دهند، در بلندمدت نتایج شگفت انگیزی مشاهده خواهند کرد. این فرآیند، یادگیری را از یک فعالیت منفعل به یک تجربه پویا تبدیل می کند.

ساخت جملات کاربردی: عملی کردن دانش

یکی از مؤثرترین راه ها برای تمرین صرف فعل، ساختن جملات واقعی و کاربردی است. به جای صرف کردن فعل در خلأ، تلاش کنید با هر صیغه، جملات کوتاه و معنادار بسازید. برای مثال، پس از صرف فعل «ذَهَبَ» برای «هُوَ»، جمله ای مانند «هُوَ ذَهَبَ إلی المَکتَبَةِ لِلدِّراسَةِ» (او برای مطالعه به کتابخانه رفت) بسازید. این کار به شما کمک می کند تا کاربرد عملی هر صیغه را درک کنید و آن را در ذهن خود با یک مفهوم مشخص مرتبط سازید. این تمرین، فراتر از حفظ کردن صرف، به ایجاد فهم عمیق تری از زبان منجر می شود.

منابع مکمل: ابزارهایی برای یادگیری بهتر

امروزه، منابع آموزشی فراوانی برای یادگیری زبان عربی و صرف فعل در دسترس است. استفاده از اپلیکیشن های آموزشی که تمرینات تعاملی ارائه می دهند، مطالعه کتب تخصصی صرف و نحو، و حتی شرکت در کلاس های آنلاین، می تواند به تکمیل فرآیند یادگیری کمک کند. این منابع، هر یک به نوبه خود، جنبه های متفاوتی از زبان را تقویت می کنند و به افراد فرصت می دهند تا از زوایای مختلف به موضوع بنگرند و تسلط خود را افزایش دهند.

گوش دادن و صحبت کردن: غوطه ور شدن در زبان

همزمان با مطالعه و تمرین نوشتاری، گوش دادن فعال و تلاش برای صحبت کردن به زبان عربی از اهمیت بالایی برخوردار است. با گوش دادن به مکالمات، پادکست ها، اخبار و متون صوتی عربی، مغز به طور طبیعی با الگوهای صرف فعل آشنا می شود. همچنین، تلاش برای صحبت کردن و به کارگیری افعال صرف شده در مکالمات، به تثبیت این الگوها در حافظه فعال کمک می کند و به فرد امکان می دهد تا با اعتماد به نفس بیشتری در موقعیت های واقعی ارتباط برقرار کند. این غوطه ور شدن در زبان، به سرعت بخشیدن به فرآیند یادگیری و تسلط کمک شایانی می نماید.

تمرینات کاربردی برای تقویت مهارت صرف فعل: آزمون دانش شما

برای تثبیت مطالبی که در این مقاله آموخته شد و سنجش میزان تسلط بر صرف افعال عربی، در این بخش مجموعه ای از تمرینات کاربردی ارائه شده است. این تمرینات به شما کمک می کنند تا نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کرده و با مرور پاسخ های تشریحی، دانش خود را ارتقا دهید. این بخش فرصتی طلایی است تا آموخته هایتان را به عمل تبدیل کنید و مهارت های صرف فعل خود را به چالش بکشید.

۱. تکمیل جداول صرف: تثبیت قواعد

برای فعل ریشه ای «عَمِلَ» (به معنای کار کردن)، جدول صرف کامل آن را در زمان های ماضی، مضارع، امر و نهی تکمیل کنید. این تمرین به شما امکان می دهد تا تمام صیغه ها را مرور کرده و به ساختارها مسلط شوید.

صیغه (ضمیر) ماضی مضارع امر نهی
هُوَ
هِیَ
هُما (مذکر)
هُما (مؤنث)
هُم
هُنَّ
أنتَ
أنتِ
أنتُما
أنتُم
أنتُنَّ
أنا
نَحْنُ

۲. انتخاب فعل صحیح: دقت در کاربرد

در جملات زیر، فعل صرف شده صحیح را از میان گزینه ها انتخاب کنید:

  • الطُلابُ (یَکْتُبُ / یَکْتُبُونَ) الدَّرسَ فی الصَّفِّ. (دانش آموزان درس را در کلاس می نویسند.)
  • أنتِ (تَذهَبُ / تَذهَبینَ) إلی السُّوقِ کُلَّ أُسبوعٍ. (تو هر هفته به بازار می روی.)
  • هُوَ (ما شَرِبَ / لا شَرِبَ) الماءَ أَمْسِ. (او دیروز آب را ننوشید.)
  • یا فتاةُ، (اِقْرَأْ / اِقْرَئی) الکِتابَ. (ای دختر، کتاب را بخوان.)

۳. ترجمه و شناسایی افعال: درک عمیق تر

جملات عربی زیر را ترجمه کنید و فعل های صرف شده در آن ها را شناسایی کرده و نوع صرف (زمان و صیغه) آن را مشخص نمایید:

  • مریمُ و فاطمةُ لَن تَذهَبا إلی الحَفلَةِ.
  • أَجْلِسُ کُلَّ صَباحٍ لِأَتَأمَّلَ.
  • قُلْتُ الحَقیقَةَ لِأَبی.
  • هُم سَمِعُوا نِداءَ الواجِبِ.

۴. ساخت جملات: خلاقیت در بیان

با استفاده از ریشه های فعل زیر، جملاتی در زمان ها و صیغه های مختلف (ماضی، مضارع، امر، نهی) بسازید:

  • فَهِمَ (فهمیدن): جمله ای با فعل ماضی برای «هُم» و جمله ای با فعل مضارع برای «أنا».
  • قَدِمَ (آمدن): جمله ای با فعل امر برای «أنتُما» و جمله ای با فعل نهی برای «أنتَ».

پاسخ های تشریحی تمرینات در انتهای این بخش ارائه می شوند تا فراگیران بتوانند دانش خود را بیازمایند و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند.


پاسخ تمرین ۱: تکمیل جداول صرف (فعل عَمِلَ)

صیغه (ضمیر) ماضی مضارع امر نهی
هُوَ عَمِلَ یَعْمَلُ
هِیَ عَمِلَتْ تَعْمَلُ
هُما (مذکر) عَمِلا یَعْمَلانِ
هُما (مؤنث) عَمِلَتا تَعْمَلانِ
هُم عَمِلُوا یَعْمَلُونَ
هُنَّ عَمِلْنَ یَعْمَلْنَ
أنتَ عَمِلْتَ تَعْمَلُ اِعْمَلْ لا تَعْمَلْ
أنتِ عَمِلْتِ تَعْمَلِينَ اِعْمَلِي لا تَعْمَلِي
أنتُما عَمِلْتُما تَعْمَلانِ اِعْمَلا لا تَعْمَلا
أنتُم عَمِلْتُم تَعْمَلُونَ اِعْمَلُوا لا تَعْمَلُوا
أنتُنَّ عَمِلْتُنَّ تَعْمَلْنَ اِعْمَلْنَ لا تَعْمَلْنَ
أنا عَمِلْتُ أَعْمَلُ
نَحْنُ عَمِلْنا نَعْمَلُ

پاسخ تمرین ۲: انتخاب فعل صحیح

  • الطُلابُ یَکْتُبُونَ الدَّرسَ فی الصَّفِّ.
  • أنتِ تَذهَبینَ

دکمه بازگشت به بالا